خسته نباشید!

《فیلم خانه دختر پس از 3 سال ، رفع توقیف شد. این خبر از خبر های خوشحال کنندهی امسال سینما بود. با اشتیاق سراغ فیلم رفتم و از همان ابتدا لذت بردم. و هرچه جلو تر می رفت بیشتر عاشق فیلم می شدم. فیلم روایت کامل و جذابی دارد که مخاطب را دنبال خودش می کشاند. یکی از مهم ترین نکات مثبت فیلم بررسی نکردن جزئیات اضافه است. فیلم از همان ابتدا تا انتها هدف دارد و به گزافه گویی نمی پردازد. جزئیات بررسی شده در پس داستان نهفته اند و در داستان مورد استفاده قرار می گیرند.
تعلیق ها کاملا پخته اند و در فیلم به نتیجه رسیده اند. این فیلم با داشتن رگه های جنایی ، برای مخاطب دلهره آور است. و قلب مخاطب را به تپش وا می دارد. فیلم از روایت منسجمی برخوردار است و لحظه ای نیست که مخاطب از فیلم جدا شود. جو شلوغ سینما را تبدیل به یک جو کنجکاو و هیجان زده می کند. مخاطب فیلم را ثانیه به ثانیه دنبال می کند و نکته ای را جا نمی اندازد. این روایت جذاب همینطور منسجم پیش می رود. و گره افکنی هایی صورت میگیرد که حالا وقت پرده گشایی از آنهاست ، کارگردان با فلاش بک دوباره به اول فیلم باز می گردد ، اما می خواهد ایندفعه از نمایی دیگر روایت را بررسی کند. و مخاطب هم همین طور کنجکاو تر می شود. مخصوصا زمانی که با فلاش بک مواجه می شود. کمی که جلو می رود مردم با یک اتفاق عجیب و بسیار غافل گیر کننده روبرو می شوند.
پس از ایجاد این همه سوال در ذهن مخاطب و گره افکنی های متعدد و در اوج داستان ، لوگوی فیلم را می بینیم و می فهمیم که فیلم تمام شده. همه چند لحظه ای در شوک فرو رفته اند و نمی توانند ماجرا را درک کنند. این فیلم رسما گره گشایی ندارد و همه چیز در هاله ای از ابهام باقی می ماند. و این بزرگترین نقطه ضعف فیلم است. زیرا به هیچ نتیجه ای نمی رسد. پس از روایت موضوعی به این مهمی داستان بی نتیجه می ماند و به هیچ چیز ختم نمی شود. اما این باعث می شود تا کمی فکر مردم باز شود و پس از ترک سینما فیلم را فراموش نکنند. تا به فیلم فکر کنند و دنبال جواب ، در خودِ گره افکنی ها باشند. اما با انبوهی از سوال مواجه شود.
چرا ستاره بعد از خداحافظی با دوست پسرش وقتی رو به دوربین بر میگردد لبخند از لبانش محو می شود؟ چه چیزی او را هراسان می کند؟ چرا پدر هیچ حسی به فوت دخترش ندارد؟ چرا پدر نتیجه پزشک قانونی را به کسی نمی گوید؟ چگونه مرتضی نامزدش را همراه خانواده اش می فرستد؟ و چرا سمیرا را رد تماس می کند؟ وقتی آنگونه جلوی مادرش می ایستد. چرا سمیرا با آن حال از مطب فرار می کند؟ و اویی که حتی حاضر به گرفتن دست مرتضی هم نبود ، از چه می ترسد؟ از فاش شدن چه می ترسد؟ چه اتفاقی قبلا برای او افتاده است؟ رابطه جنسی؟ تجاوز؟ چرا با آن حال با مرتضی تماس می گیرد؟ چرا و چگونه می میرد؟ به مرگ طبیعی مرده؟ خودکشی کرده؟ به قتل رسیده؟ اگه به قتل رسیده ، قاتل آشنا بوده یا غریبه؟ چرا سمیرا به مرتضی نگفته بود که شعر می نویسد؟ چرا با اینکه پدر و مرتضی میگویند در صحنه حضور نداشتند ، دلیلی آماده برای مرگ سمیرا دارند؟ پدر با آن رفتاری بدی که با مرتضی دارد و او را مقصر میداند ، چرا از مرتضی شکایت نمی کند؟ و خیلی سوال های دیگر. البته با کمی بررسی فیلم و نگاهی متفاوت و هوشمندانه خیلی از احتمالات حذف می شود. و میتوان به نتیجهی محکم تری رسید. اما به خواست نویسنده و کارگردان همه چیز در ابهام باقی می ماند تا مخاطب خودش نتیه گیری کند.
فیلم ساختار قوی ای دارد و فیلم ، خلاقانه است. و این خلاقیت را چه در نماها و چه در فیلمنامه می توان بسط داد. فیلم منسجم و خوش ساخت است و از پردازشی درست بهره می برد. اما در پایان بندی مشکل بزرگی دارد. که فیلم را بدون تکلیف رها می کند و رسما در نقطه اوج خداحافظی می کند و به گره گشایی نمیرسد.》