به صورت تراژدیکی شوخ طبعانه و به طور شوخ طبعانه ای تراژدیک
اختصاصی سلام سینما- کریستین بل و امی ادامز در نقش" دیک "و" لین چنی "در کمدی سیاه آدام مک کی درباره معاون رئیس جمهور" جرج دبلیو بوش "نقش آفرینی میکنند.
ذکاوت آدام مک کی بخوبی در فیلم معاون نشان داده میشود. کمدی سیاه و تراژدیک درباره مردی که به یکی از معاونین قوی و خطرناک رئیس جمهوری در طول تاریخ تبدیل میشود.
کریستین بل با زیبایی در قالب دیک چنی ظاهر شده است، مرد جوانی که به تدریج در طول چند دهه با فشارهایی که بر خودش وارد میکند بهترین تاثیرات را برجا می گذارد. یکی از فواید اولیه فیلم این است که برای مدتی رسانه ی ترامپ را به دست فرد دیگری میدهد. اما خوشبختانه این فیلم مانند برنامه طنز و زنده یکشنبه شب ها قصد نمره دهی به اقدامات سیاسی را ندارد، بلکه به آنها تنها کنایه میزند، بجز این نشان میدهد که چطور کارهایی که در آن زمان انجام شدند منجر شد تا امروزه به اینجا برسیم.
دقایق ابتدایی فیلم نقشه بلند پروازانه مک کی را معرفی می کند. در ابتدا دیک چنی را مرد 22 ساله مستی در وایومینگ 1963می بینیم، جوانی که از فرمانبرداری در نیروهای مسلح نفع می برد. سپس در تاریخ 9/11 در عدم حضور موقت رئیس جمهور احساس قدرت مطلق حاکم بر دولت را پیدا می کند. مک کی در اینجا سوال اصلی اش را مطرح می کند: چطور یک چنین انسان معمولی به شخصیت پرقدرتی تبدیل می شود؟
چالش پیش روی فیلم زمانش بوده که بیش از دو ساعت است اما این زمان در محیط شوخ طبعانه ای از نوع Swift و Voltaire یا شاید هم Terry Southern و Gore Vidal می گذرد. ممکن است ظاهر فیلم شوخی مانند باشد اما در لایه های زیرین آن نتایج مهمی قرار دارد. به زبان دیگر می توان گفت که این فیلم نوعی کمدی بسیار جدی است، فیلمی است که ارتباط تنگاتنگی با فهم تاریخ و اینکه چرا اتفاقات بدین شکل رخ می دهند دارد. از رویکرد مستند وار استفاده می شود، مک کی جوانی چنی را بعنوان فرد تنبل و بی مسئولیتی نشان می دهد که برای چیزی به جز همسرش خود را به خطر نمی اندازد، لین( امی ادامز )در اوایل ازدواج به او گفته بود:" یا شجاعت تبدیل شدن به آدم مهمی را به دست می آوری و یا اینکه من از پیشت خواهم رفت". به این ترتیب دیک راهش را به کنگره 1968 امریکا پیدا می کند( راجر ایلز بعنوان مشاور حضور دارد )که در اینجا قدرت و نفوذ وی را مسموم می کند و به کمک همکار جوان ریچارد نیکسون، دونالد رامزفلد( استیو کارل )توانست از موانع عبور کند. ورود به دالان های سیاست واشنگتن برای او اتفاق مهمی بود و منجر شد تا از یک شغل خوب به شغلی بهتر ارتقا پیدا کند: ریاست کارمندان رئیس جمهور فورد، اداره ی کاخ ریاست جمهوری. لین نیز بعنوان رئیس موقوفه ملی علوم انسانی انتساب شد.
ظاهرا آشنایی چنی و جرج دبلیو بوش( سم راکول )، فردی که پدرش برحسب اتفاق به ریاست جمهوری امریکا رسیده بود، به یک دوستی خوش یمن تبدیل می شود. این قسمت فیلم شبیه به یک کارتون می شود، شات هایی از جوانی بوش و رفتارهای احمقانه او را نشان می دهد. آیا این امکان وجوددارد که" معاون "بعد ازاعتباری که بعنوان یک کمدی سیاه و تاریخی به دست آورد همچنان خودش را نوعی برنامه زنده یکشنبه شب ها معرفی کند؟ آیا چنین امکانی وجود دارد که چنین شخصیت های تاریخی به افراد ترسناکی تبدیل شوند؟
وقایع سینماتیک به زودی جواب این سوال ها را می دهند. بعد از چیزی حدود سه چهارم ساعت با نزدیک شدن به پایان فیلم همه چیز مشخص می شود. اما سرانجام" گور "برنده شد و چنی به هالیبرتون بازگشت. این برای همه و از جمله ایالت متحده پیامدهای خوبی دارد. معاون فیلم بسیار کوتاهی است.
همانطور که اورسن ولز می گوید" داشتن پایان خوش به این بستگی دارد که کجا داستان را متوقف می کنید". داستان واقعی چنی و معاون درواقع از همینجا آغاز می شود. آنها در انتخابات 2000 برنده می شوند، بوش برخلاف پدرش که چهارسال مسئولیت ریاست جمهوری را برعهده داشت، هشت سال ریاستش به طول انجامید. در این دوران بود که صدام کشته شد، دخالت در جنگ های خاورمیانه به وجود آمد و برای چنی بیشترین قدرت را ایجاد کرد.
معاون فارغ از پایان خوش اش یک کمدی سیاه است. صحنه های فوق العاده ای یکی پس از دیگری به نمایش در می آیند: زوج چنی با خوشحالی یکی از دیالوگ های شکسپری را می گویند( آیا مک کی این زوج را با مکبث یکی می داند ؟)معاون رئیس جمهور پیشین رامسفلد در وزارت دفاع ایالت متحده مشغول به کار بود درحالیکه چنی برای اینکه بتواند به کارهای دیگری بپردازد وزارت دفاع را اداره نمی کند.
بدون اغراق، فیلم گمراهی عمومی که در جنگ عراق وجود داشت را به وضوح نشان می دهد ، وزیر امورخارجه کالین پاول( که به خوبی به وسیله تیلور پری بازی می شود )از این کار حمایت می کند و در پوشش خبری بی طرفانه تلویزیون نقش دارد( نائومی واتس در اینجا نقش یک گزاشگر را برعهده دارد ).
در میان بذله، هیجان و جسارتی که وجود دارد یک شوخ طبعی گزنده ای نیز دیده می شود که نه منجر به خستگی و نه تجزیه داستان شده است. چیزی که در اینجا از کار می افتد قلب چنی است- این مرد تاکنون 5 بار حمله قلبی داشته که از سن 37 سالگی اش آغاز شده است، در سال 2012 پیوند قلب انجام داده- اگرچه برخی عقیده دارند که وی اصلا قلبی نداشته است.
بااینکه فیلم در ارزیابی تصمیمات و رفتارهای چنی خوب نیست، اما جو کلی که در فیلم وجود دارد هیجان انگیز و سرزنده است، به ندرت از شات های ضعیف یا خنده جهت تاثیرگذاری استفاده می کند. این فیلمی از یک کمدین عالی است، کسی که مهارت هایش در شوخی نهفته است، و همینطور که بعنوان یک هنرمند رشد کرده است یاد گرفته تا مهارت بذله گویی و شوخ طبعی خودش را در فیلم های درام به نمایش بگذارد. قبلا در فیلم "رکورد بزرگ" این دیده شده بود اما در اینجا بیشتر به چشم می آید.
توانمندترین عناصر مک کی بازیگران فوق العاده اش هستند، همگی تاثیر خیلی خوبی دارند. بل در اغلب حرفه اش متحمل تغییر شکل شده است، در اینجا 46 پوند وزن اضافه کرده است و غرق در نقش اش می شود. در این دوساعت بل با مهارتش تکامل چنی را از یک جوان بی مسئولیت به یک چاپلوس با پشتکار، تا رئیس شرکت و در نهایت رئیس اداره ای که ایالت را هدایت می کند نشان می دهد. ظاهر و زبان بدن وی و نگاهی که در چشمانش وجود دارد بسیار خوب است.
ادامز هم مانند همسرش بسیار عالی است، او یکی از زنان قدرتمندی است که در پشت یک مرد قرار دارد و مشخص است که اگر وی نبود دیک به هیچ یک از این ها نمی رسید. دیک و لین دو دختر با نام های مری( با بازی الیسون پیل )که به تازگی ازدواج کرده و کاملا از طرف پدرش حمایت می شود، و خواهرش لیز( لیلی راب )دارند.
کارل و راکول به گونه ای بازی می کنند که کم کم بعنوان یک شخصیت واقعی مورد پسند مخاطب قرار گیرند، کارل خنده های محکمی دارد، راکول بعد از مدتی تمرین سرانجام توانست نقش جورج دبلیو بوش را به طور رضایت بخشی ایفا کند.
هر بازیگری که در معاون بازی کرد چالش های مختص به خودش را داشت، اینکه بتوان به گونه ای به طعنه های سیاسی پرداخت که هم منجر به خنده شود و هم حقیقت تراژدی آن درک شود کار ساده ای نیست. شاید مک کی در فیلم های بعدی به گونه ای از این تکنیک درباره برخی از اعضای کاخ سفید استفاده کند.
منبع: هالیوود ریپورتر
مترجم: مهتاب عیوضی