آزادی حق من است...
به نام خدا
بالاخره رگبار دیزنی تیر خلاص را زد. در میان جدید ترین آثار این کمپانی در سال 2020 و البته پس از onward پر سر و صدایش کرونا موجب اتفاقات فراوانی در سینما و تلویزیون جهان شد. دیزنی که با بی سابقگی اخیر انتشار های آنلاینش در سرویس استریم ها به موفقیت آنچنانی نرسید، تیر خلاص را با فیلم ایوان معروف(ایوان منحصر به فرد که به این صورت ترجمه شده بود) به طرفدارانش شلیک کرد. البته با در نظر گرفتن این نکته که خود the one and only ivan جزو مورد انتظار های امسال در بسیاری از وبسایت ها و نشریات معتبر بوده. شاید شکست های پی در پی اخیر دیزنی پلاس با این فیلم جبران شدند ولی به راستی چرا این اتفاق با ایوان افتاد. ایوان شاخصه های مشهور بارزی چون:
بازیگران و صداپیشگان معروف چون برایان کرانستون و...
داستان منحصر به فردش که برگرفته از داستانی حقیقیست.
جلوه های بصری قابل تقدیر و میزانسن قابل قبول و... اشاره داشت.
اما بیش از همه، بیش از بازی خاص کرانستون در نقش مثبت منفی محور، بیش از جلوه های ویژه دیزنی، بیش از عوامل صحنه و کارگردان و بیش از پیش روایت و فیلمنامه اقتباسی ایوان بوده نظر عامه مردم و منتقدین را نسبت به لایواکشن جدید این کابل جلب کرد. بله! داستان ایوان چه آنرا دیده باشید که نه یک خیال پردازی ذهنی و رویایی زیبا به نظر میرسد اما حقیقتا حقیقیست. شاید همین حقیقی بودن ماجرا از میزان جذابیت اثر در اواسط رو به جلوی فیلم کاست. هر چند همین حقیقی بودن او را در اواخر کار نجات داد. اگر این مطلب را میخوانید پس فهمیده اید که داستان فیلم اقتباسی است اما اگر کسی که نمیداند آن را تماشا کند لذتِ_نه بیشتر بلکه متفاوت تری از فیلم میبرد...
ایوان همسطح با تفکر مخاطب پیش میرود و او را گیج نمیکند. روایت های برگرفته شده از واقعیت باید تا حد امکان خود را ساده و واقعی جلوه دهند. یا ساده یا پیچیده با در نظر گرفتن ریز نکات فنی اما در این مورد میانه روی کار درستی نیست. فیلم دچار نقصان محور هیجانی شده بود ولی علی رقم هزینه های انجام شده برای جبران نقص فیلمنامه و فیلمنامه نویس کسی به این ضعفها بسنده نمیکرد. عمق نظر مخاطب در سطحی ترین اندیشه اش به چالش کشیده میشود. نکته ای که در انیمیشن معروف رنگو نیز به چشم میخورد.
صدا های شخصیت ها بدون عیب رویشان مینشست و لااقل از سم راکول و انجلینا جولی بهترین استفاده در فیلم برده شد. اما همانطور که خود میدانید بازیگر و صحنه در فیلم های درام...با سبک Animals life کمک ناچیزی به ماجرا میکنند. فیلم های این گونه خاص خواسته یا ناخواسته وابسته و عجین به داستان و روایت اند. دکتر دولیتل امسال را خاطر بیاوردید. این همه بازیگر معروف و صحنه طراحی شده... کجا رفتند؟
به خاطر یک عدم انسجام و طول فیلمنامه کلشان زیر سوال رفتند. خوشبختانه این امر در ایوان ما رخ نداد و از عوامل آن باز هم به فیلمنامه اقتباسی اش میتوان اشاراتی داشت...
رویای آزادی برای همه ی موجودات به یک سطح است. هر کسی حق آزادی دارد و کسی که این حق را از او سلب میکند خود لایق آزادی نیست بلکه هر چقدر هم در زد و بند خوشی و آرامش زندگی کند اما باز وجدانش را گول زده و جرقه ای برای بیداری اش لازم است. جرقه ای از قلبی پاک و غم دیده که با مرگ مواجه است و معنای زندگی را فهمیده. زندگی کردن فقط زنده بودن نیست. پیام ادبی و زیبای این فیلم شاید از این بند فراتر میرفت اما هر چقدر مختصر تر باشد قابل درک تر است. تمام سینما و جامعه اش، از منتقدین گرفته تا مردم یک اندیشه راجع به ژانر ندارند و آن تعدادی که دارند نیز یک معیار واحد در این زمینه ندارند. ممکن است کسی به خاطر آقای کرانستون، کسی به خاطر علاقه مندی اش به ژانر فانتزی حیوان محور. کسی به خاطر ایام قرنطینه و کسی به خاطر داستان اثر و برای فیلمنامه آن به تماشا بنشیند. در این نکته شکی نیست. چیزی که واضح است این است. هر معیاری که مردم را به دیدن فیلمی سوق میدهد مهم است اما مبنای مهم تر خود فیلم است.اگر کسی برای بازیگر فیلمی را تماشا کند، حتی اگر فیلمنامه آن فاجعه باشد اما لذت خود را میبرد اما دیگر کس نه. ایوان منحصر به فرد تا جایی که توانست از این ویژگی دوری کرد و فقط ماندگاری خود را در قلب بیننده به رخ کشید. یک ماندگاری عجیب که مربوط به هیچ مبنای شناخته شده ای نیست. یک ماندگاری عجیب که به دور از مبالغه و داستان پردازی اضافی است. چیزی که مربوط به چارچوب کلی اثر میشود و آن را از یک لایو اکشن ساده به نمادی برای پیامی عظیم به دنیا آماده و تبدیل میکند. آزادی و مفهوم حقیقی آزادی...