پوستر undefined

فیلم‌ سینمایی

ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا

Delighted

۳.۸ /۱۰
امتیاز سلام سینما

از ۴ رای

منتقدان:

۱

امتیاز دهید:

کجا بریم امشب؟ «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» داستان سه دختر است که روابط نامتعارفی با مردان مختلف دارند و مجموعه‌ای از دیالوگ‌ها و ری‌اکشن‌ها را در این بستر داستانی به نمایش می‌گذارند و تا فینال فیلم نیز این روند ادامه می‌یابد.

نقدهای بلند فیلم ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا

  ارادتمند: نازنین، بهاره، تینا یک افتضاح فرهنگی برای سینمای ایران است. اگر واقعا در جامعه سبک زندگی چنین افرادی هم وجود داشته باشد هم نباید آن را هدف قرار داد. اساسا سینما مال به تصویر کشیدن چالش‌های سینمایی است اما فیلم مورد بحث خود یک چالش اجتماعی دارد که مطرح کردن آن در هر شرایطی برای فرهنگ ایرانی نامناسب است. مشروبات الکلی، فرزندی که پدر و مادرش را به اسم کوچک صدا می‌زند، اجتماعاتی که بی‌ریشگی از آن‌ها می‌بارد و... مال سینمای ایران نیست و به نظر می‌رسد کاهانی بعد از «اسب حیوان نجیبی است» مدام در حال به کاه‌دان زدن است. فیلم‌سازی در ایران به دو قطب این‌وری و آن‌وری تبدیل شده است. از یک سو ما به چیزهایی تاکید می‌کنیم که تکرار دوباره آن‌ها ضعف است و از سویی دیگر به اندازه‌ی ولنگار فیلم می‌سازیم که حتی خودمان هم برای دفاع از آن چیزی نداریم. متاسفانه فیلم مورد بحث بدترین شکل ارائه چالش‌های جامعه‌ای است که در حال اصلاح شدن منطقی و احساسی است. فیلم با جدیت تمام تالی فاسدهایی از اخلاق دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

*8 سال اول

هنگامی که فیلم پازولینی اکران شد و بعد او را اقلیتی سیاسی ترور کردند نه به خاطر این بود که فیلم فسق و فجور  آن اقلیت را نشان می‌دهد که خود مارکی دوساد هم زیاده اقتباس کرده بلکه به خاطر این بود که فیلم برای سیاست آن موقع ضرر داشت و اصلا به روح شاعرانه فیلم‌سازش نمی‌آمد. «ارادتمند: نازنین، بهاره، تینا» برای فرهنگ جامعه ایرانی نه در یک زمان مشخص بلکه در هر زمانی مضر است. کسی که کار فرهنگی می‌کند و ادا و ادعای روشن‌فکری دارد و من تمام قد از «استراحت مطلق» او دفاع می‌کنم این فیلم را در کنار سینمایی «خانم یایا» باید دور بریزم. شخصیت‌هایی که حتی به دوستان خود هم اعتماد ندارند. او می‌داند دوستانش دروغ می‌گویند که ماشینش را برده یا می‌برند صاف کاری اما بازهم با میمیک‌های مثلا همواره مست بودن و سرخوشی کاذب همچنان به عیش با دوستانش ادامه می‌دهد. کاراکترهایی که به یک‌باره در حال لب خوانی آهنگی هستند برای پُست کردن در ایسنتاگرام بعد لباس عروس به تن می‌کنند بعد به مردی که تازه یک شب با او آشنا شده‌اند و به خانه‌شان راه داده‌اند می‌گویند ما مدلینگ کار می‌کنیم. این وسط مهران غفوریانش خوب است که ای کاش نبود. هزار ایراد از فیلم‌ می‌توان گرفت اما قرار نیست ما سلبی تفکری را مضر بدانیم اما وقتی این حالت در جامعه پیش می‌آید که باید فیلمی که 8 سال توقیف بوده و حالا قاچاق شده پس حتما باید دید، باید آن را سلب کرد. همه فیلم‌ها بی‌خود که توقیف نمی‌شوند. نمی‌شود برای نفهمیدن مخاطب فیلم ساخت و بعد بگویید این خُب که چی که شما می‌گویید دقیقا همانی است که من می‌خواستم. فیلم حتی این خُب که چی‌اش هم درست به عمل نیامده. 

*ماجراهای کاهانی

فیلم‌ساز خوب در ایران فیلم‌سازی است که حداقل یک فیلم توقیف شده داشته باشد. این فکت دیگر در جامعه پذیرفته شده است. اگرچه امروز شنیدم که سینما از دانشگاه هنر حذف شده و بابت این برخورد بچگانه و غلط بسیار برای فرهنگ و هنر ایران متاسفم، این برداشت هم بسیار بچه‌گانه است که کسی به توقیف شدن و حکم خودش افتخار کند و بعد بگوید دیدی "کاپولا" هم از من حمایت کرد. عدم شناخت از تمدن، فرهنگ، پشتوانه مذهبی در ایران و... دیگر آدم را بزرگ یا سلبریتی نمی‌کند. چرا بیضایی را باید شکسپیر ایران دانست چون که او همه‌چیز را درباره هنرهای روحوضی و تعزیه می‌داند. او است که کتاب « نمایش در ایران» را نوشته و همچنان دارد در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و... کاهانی با مشخصا فیلم مورد بحثش کجای هنر ایران ایستاده است. بعد از طناز طباطبایی، سحر دولتشاهی و حتی مهران غفوریان تعجب می‌کنم. چرا بازیگر نسبت اثری که در آن ایفای نقش می‌کند را با مخاطب نمی‌سنجد.

علی رفیعی وردنجانی

بستن

ضدزن، ضدخانواده و ضدکرامت انسانی


 «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا» ساخته عبدالرضا کاهانی که از سال ۹۵ در توقیف بود و حالا در فضای مجازی منتشر شده یک فاجعه تمام‌عیار وصف نشدنی است، فیلمی که سراسر بی‌هنری کارگردانش را فریاد می‌زند و نمی‌تواند ذره‌ای از خلاقیت فیلم‌های گذشته کارگردانش را داشته باشد. ارادتمند؛ نازنین تینا بهاره فقط می‌تواند حاصل ذهنی آشفته یا مریض باشد. در چنین شرایطی می‌شود فقط با چنین مؤلفه‌هایی پست‌تر از فیلم فارسی سراغ اثر رفت. کاهانی که دوره‌ای آبزورد‌سازی می‌دانست و پرداخت آن را با هوشمندی در چند فیلمش دیده‌ایم، حالا در این فیلم گویا هیچ دانشی از هنر و سینما و مهم‌تر از آن جامعه خودش ندارد، چراکه این شبه‌فیلم نشان‌دهنده نابلدی کارگردانی است که با ناشی‌گری بی‌انتهایش سعی بر سیاه‌نمایی جامعه دارد. گویی قرار است از جامعه با چنین فیلمی انتقام بگیرد، اما از آنجا که استعداد (بخوانید شاخ!) کم آورده، نتوانسته به نتیجه برسد، چراکه اساساً تماشاگر با چنین آثار ضعیفی ارتباط برقرار نمی‌کند تا خواسته باشد از آن تأثیر بگیرد. کاهانی پس از فیلم «بی‌خود و بی‌جهت» دیگر نتوانست اثری بسازد که مخاطب آن را باور کند و همراهش شود. هرچند فیلم‌های دیگر او نیز بیشتر متظاهرانه ساخته شده‌اند و صداقت در آن‌ها کمتر به چشم می‌خورد. خانم یایا و استراحت مطلق آثاری از کاهانی بودند که نشانی از پسرفت او در کارگردانی محسوب می‌شدند، اما ارادتمند؛ نه آبزورد، نه گروتسک، نه هیچ چیز دیگر و نه قطعاً فیلم است. روایتی از سه دختر معلوم‌الحال که ولگرد خیابان‌ها هستند، غیرسینمایی‌ترین شکل ممکن است. کاهانی در این فیلم ضدزن و ضدخانواده است. ابتذال روایی فیلمساز از دختر و خانواده قطعاً حاصل یک مازوخیسم درونی است. فیلمساز در خیال سیاه و مفلوکش، جامعه‌ای به این شکل آلوده را ترسیم کرده و روایت او از خانواده، یعنی ابتذال مطلق. زمانی که فیلمساز عقده درونی از یک جامعه یا زنان یا خانواده دارد، نگرشش می‌تواند فقط برای خودش ارجحیت داشته باشد و کاهانی تصور کرده با پلان- سکانس گرفتن و با دیالوگ‌هایی که اساساً کسی متوجه آن‌ها نمی‌شود، می‌تواند اثری اجتماعی بسازد و بگوید این جامعه ایرانی است!
نازنین، تینا و بهاره، نماینده کدام طیف از دختران ایرانی است؟ فیلمساز، خانواده را پدر نازنین می‌بیند و تصورش از شوهر، شوهر تیناست. تمامی این مسائل گل‌درشت در دیگر فیلم‌های سیاه‌نمای ایرانی به شکلی سینمایی‌تر دیده شده است، اما زمانی که فیلمساز به این اندازه گستاخ و فارغ از علت و معلول‌های روایی با کج‌فهمی‌ها و عقده‌گشایی می‌خواهد جامعه ایرانی را زیر سؤال ببرد، مخاطب هوشمند با درک بسیار خود می‌فهمد که چنین شبه‌فیلمی، نه ذهن دارد و نه می‌تواند اثری آنارشیست‌گونه باشد، بلکه اگزوتیک است و فرسنگ‌ها با فرهنگ ایرانی فاصله دارد. بنابراین هر آنچه در این فیلم رخ می‌دهد حاصل دنیای کثیفی از ذهن نویسنده و کارگردان اثر است که سه دختر را در شمایلی از جاهلان کلاه شاپویی دهه ۴۰ نشان می‌دهد. سه دختری که زندگی را شرکت در میهمانی‌ها و تیغ زدن مرد‌ها می‌بینند، اراجیف می‌گویند و می‌خندند و با هر موقعیت احمقانه‌ای سعی بر دیوانگی دارند. مست هستند و لحن حرف زدنشان حال به‌هم‌زن است. این همه غلوپردازی در ۸۰ دقیقه که هیچ چیزی را دربر نمی‌گیرد، شده یک فیلم بی‌منطق که اساساً حتی یک پلان آن هم نمی‌تواند مخاطب را راضی نگه دارد. بدشکل بودن فیلم باعث فاجعه‌ای دیگر در ساختار مبتدیانه فیلم شده که در بازی‌ها هم تأثیر منفی گذاشته است. بازی‌های شلخته و الکنی که اگر جای آن‌ها نابازیگر هم بود اتفاقی رخ نمی‌داد. این فیلم را با هر مترومعیاری که بسنجیم یک فاجعه تمام‌عیار است و‌ای کاش هیچ وقت آن را نمی‌دیدیم، چراکه معتقدم دیدن این فیلم می‌تواند باعث اتلاف وقت و ضعف اعصاب شود. 

بستن