پوستر undefined

فیلم‌ سینمایی |ترسناک ، کمدی

زالاوا

Zalava

۶.۳ /۱۰
امتیاز سلام سینما

از ۶۲ رای

منتقدان:

۳.۷

امتیاز دهید:

داستان «زالاوا» در اواخر دهه 1350 خورشیدی روی می‌دهد و راوی اتفاقی است که باعث ترس مردم شده و رئیس پاسگاه تلاش می‌کند تا امنیت را به روستا بازگرداند.

کارگردان: ارسلان امیری

نقدهای بلند فیلم زالاوا

عاشقانه‌ای جاهلانه


  

 

زالاوا به کارگردانی ارسلان امیری کسل کننده و اگزوتیک است. فیلمی که از ژانر وحشت تعبیر اشتباهی به تماشاگر می دهد. ژانر وحشت همواره یکی از هیجان‌انگیزترین فرم‌های سینمایی است. «زالاوا» را می توان این‌گونه تعریف کرد: عاشقانه‌ای با تم جاهلیت. تکنیک سینمایی از نقاط قوت آن است. هُدی زین‌العابدین شناخت خوبی از لهجه، بیان و احساس دارد و به خوبی ایفای نقش می کند. همچنین نوید پورفرج بازی قابل تحسینی از خود به‌ جا گذاشته است. فیلم جزئیات سینمایی و فنی قابل توجهی دارد اما آنچه در پیوند دادن این جزئیات به یک‌دیگر ناتوان عمل کرده، فیلم‌نامه است. آیدا پناهنده به عنوان یکی از نویسندگان فیلم‌نامه «زالاوا» و مشاور کارگردان نامش در تیتراژ فیلم دیده می‌شود و باید گفت زنانه اندیشی و شمایل زنانه در فیلم، نه به معنای فیمینسم و جنسیت زدگی، به شدت قابل لمس است. فیلم احساس بالایی تولید می کند اما نمی‌تواند احساس را تبدیل به سمپاتی و یک حس سینمایی کند.

بُت

داستان فیلم کارکرد تاریخی و فرهنگی خوبی دارد. روستانشینان «زالاوا»یی به جن و جن‌گیر معتقدند. نظریه‌ای که اثبات و یا رد آن کامل‌ترین سوژه برای یک اثر سینمایی در ژانر وحشت است. مسئله‌ای که با فیلم پیدا می کنم دقیقا چگونگی نمایش وحشت است. اصلاح رنگ، فضایی وهم آلود ایجاد کرده که گاهی متن نیازمند آن نیست. داستان عاشقانه‌ای که میان ملیحه و مسعود وجود دارد، رنگ و بوی عاشقانه به خود نمی گیرد بلکه زیر پرچم جاهلیت همچنان در مسیر اشتباه حرکت می‌کند. فیلم نشان دهنده جاهلیت است و برای پنهان کردن مخالفت خود با آن، داستانی عاشقانه را روایت می‌کند که به جز پرکردن جای خالی پیرنگ فرعی در فیلم‌نامه، خطی به داستان اضافه نخواهد کرد. آمردان، با بازی پوریا رحیمی‌سام، جن‌گیر بدی نیست اما در زمان و مکان بدی از آن استفاده می شود. این شخصیت جوابگوی انتظار بیننده از یک جن‌گیر هرچند ایرانی، نیست. شدت حضور، شکوه و اقتدار چنین شخصیت‌هایی در ژانر وحشت به کنش ضدقهرمان وابسته است. در «زالاوا» جن و جن‌گیر یکی می‌شوند. فیلم میان نمایش جاهلیت و وحشت سرگیجه گرفته و آخر در دام روایت عاشقانه‌ای کلیشه‌ای می‌افتد. شکل فرار آمردان از زندان، بازگشت و میزان باور اهالی به او، کُنش فرهنگی برای جامعه امروز ایجاد نخواهد کرد. سینما برای کنش ساخته می شود. واکنش‌ها باید بعد از یک اتفاق سینمایی باشند. این فیلم واکنشی است نسبت به نادانی و همین امر باعث فروپاشی ساختار رسانه‌ای آن می‌شود.

جادوگری

فرض را بر این می‌گیرم که بیننده تا به حال هیچ فیلمی در ژانر وحشت ندیده است؛ حال سوال بزرگ این گونه مطرح می‌شود که فیلم چه ترسی در لحظه به بیننده امروزی وارد می کند؟ چرا همچنان می‌توان بارها «جن‌گیر» ویلیام فریدکین را دید و از لحظات هیجان‌انگیز آن لذت برد؟ فیلم فریدکین با جاهلیت مبارزه می کند اما برای آنکه این مبارزه سینمایی‌اش تبدیل به جاهلیت فکری نشود به باورها احترام می گذارد. ما در فیلم ارسلان امیری شیوه‌ای از مبارزه با جاهلیت را می بینیم که گاهی تبدیل به قلدری و سرکوب می‌شود. توسل به زور استوار احمدی برای بازداشت آمردان، که ملیحه از شدت آن جلوگیری می کند، یکی از نشانه‌های قلدری در فیلم است. اگرچه ما بعدها با جلوتر رفتن داستان متوجه می‌شویم که او در پرورشگاه زندگی می کرده و.... حتی فیلم‌ساز در ابتدا می خواهد شخصیت کاریزماتیکی از او برای بیننده با نمایش چگونگی ورزش و اندام او بسازد که در ادامه ناتوان است. «زالاوا» فرمی تولید می‌کند که لازمه فیلم‌نامه‌اش نیست. فیلم‌نامه‌ای که می توانست با نگاهی رئال تبدیل به دستاوردی در سینمای ایران شود. تنها جادوی فیلم، نمایش بطری شیشه‌ای است که اگر جن در آن زندانی شده باشد، با پرتاب به بالا و اصابت به زمین ترک نمی خورد. بیش از این‌ها از ژانر وحشت انتظار داریم. «مطب دکتر کالیگاری» ساخته رابرت وینه دلهره‌ای ایجاد می‌کند که هم‌چنان قابل لمس و ستایش است. جادوی یک اثر سینمایی به گفته تارکوفسکی: سینما تنها جایی است که زمان در آن متوقف می شود؛ گریز از زمان و همواره پویایی است. «زالاوا» فیلم یک بار دیدن آن هم با طاقت و صبر زیاد است.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی

بستن

تنه به کلیشه‌های ژانر وحشت در «زالاوا»


 قصه شنیدن در فرهنگ ما نقش مهمی دارد و کسی که قصه می‌گوید باید تبحر خاصی در روایت و لحن داشته باشد. ارسلان امیری در اولین ساخته سینمایی‌اش قصد داشته با استفاده از ژانر وحشت برای مخاطب، فیلم داستان‌گو با جذابیت‌های مضمونی و نمایشی بسازد؛ البته که در بخش‌هایی از فیلم هم توانسته کم و بیش موفق باشد، اما موفقیت او در محتوا چندان طولانی نیست، چراکه «زالاوا» نمی‌تواند در مقاطع مهم گیرایی لازم را داشته باشد، پرداخت به باور‌های غلط یا درست یک روستا که سبب‌شده ما با خرافات آن منطقه آشنا شویم، در ایده زالاوا با مهارت انتخاب شده‌است، در تیتراژ فیلم به واقعیت‌داشتن موضوع و اینکه بخش ترسناک بودنش کمی اغراق‌شده اشاره می‌شود. معتقدم زالاوا از ایجاد موقعیت‌های وحشت آسیب دیده است. تمهیداتی که در دل اثر در ارتباط ژانری گنجانده شده‌است تا حدی مدیون کلیشه‌های مرسوم است، استفاده از رنگ و نور و صدا و سکوت اساساً باعث ایجاد ژانر وحشت نمی‌شود. موسیقی ممتد در هر نما، استفاده از نورپردازی تخت یا تاریکی و سایه‌های تیز همراه با گاهی دیالوگ طنز آن سرباز به لحن مورد نظر فیلمساز آسیب رسانده‌است. آن چیزی که مورد توجه فیلمساز بوده نه‌تن‌ها نتوانسته شکل قوام یافته‌ای بگیرد، بلکه ژانر اصلی را خدشه دار کرده‌است. بهره‌گیری کلیشه‌ای از تاریکی و ایجاد ترس یا توهم در سکانس پاسگاه و موقعیتی که استوار احمدی با آن مواجه می‌شود، نه‌تن‌ها ربطی به ژانر وحشت ندارد، بلکه تأثیری هم در ایجاد احساس ترس در مخاطب ندارد، از سوی دیگر مخاطب سینما آنقدر آثار مختلف جهانی در این ژانر دیده که به طور مثال بسته‌شدن پنجره بر اثر باد یا تاریکی و تکان خوردن یک کیسه نمی‌تواند تأثیر عجیبی بر او داشته باشد.
اساساً ژانر وحشت نمی‌تواند متکی به موقعیت‌های لحظه‌ای باشد، به همین دلیل تنها اتکای فیلمساز به نشان دادن افسانه‌های محلی یعنی تأکید ذوق‌زدگی فیلمساز بر وفاداری به ایده مرکزی است، بنابراین پیشروی خاصی منطبق بر ژانر در اثر احساس نمی‌شود و گره‌افکنی که در اثر پدید می‌آید، یعنی جابه‌جایی شیشه توسط سرباز به هسته مرکزی فیلم تبدیل می‌شود و تا پایان همین سمت و سوی خنثی ادامه پیدا می‌کند، یعنی از جایی که استوار احمدی وارد خانه ملیحه می‌شود، ریتم دچار افت شده و ژانر وحشت به درام عاشقانه که در پایان فرجام و اهمیتی ندارد، تغییر می‌کند. دیالوگ‌هایی که بین استوار و ملیحه رد و بدل می‌شود، از کیفیت و اهمیت موضوع در چند سکانس قبل کاسته‌است. فضای جدید به‌وجود آمده آنچنان رنگ و بوی ملودرام می‌گیرد که سکانس بعد یعنی از جایی که آمردان باز‌می‌گردد و اهالی به خانه ملیحه می‌آیند، ضعف چشمگیری احساس می‌شود. در همان سکانس پایانی هم همه‌چیز بلاتکلیف می‌ماند، ماندن آمردان در خانه و بیرون آمدن استوار و ملیحه و رقابت در اینکه چه کسی به آن‌ها شلیک کند، اساساً وقت فیلم را تلف کرده‌است، اما باید اضافه کنم که حتی در قسمت پایانی هم قصه هنوز جان تعریف‌شدن دارد، ولی شکل گفتنش ضعیف است. آنچه از استوار مسعود احمدی می‌بینیم شمایل نزدیک به شخصیت اصلی فیلم سرخپوست است. نظامی‌ای که حرفش را صریح می‌زند. درون‌گرایی خاص یا نگاه نافذ دارد یا عشق کمرنگ او به ملیحه ما را یاد آن فیلم می‌اندازد. ارسلان امیری میزانسن و دوربین را می‌شناسد و می‌تواند نما‌های شلوغ را کارگردانی کند. به هر شکل شخصیت‌های فیلم به اندازه خود قصه معرفی می‌شوند، با اینکه می‌توانست بسترسازی بهتری برای آن صورت بگیرد. بازی نوید پورفرج و هدی زین‌العابدین و تمامی بازیگران دیگر می‌تواند نکته مثبت برای فیلم باشد. 

بستن

نقد جامعه شناسانه «زالاوا»/ زیستن در قالب روایت غالب


 

مختص جامعه سینما :محسن سلیمانی فاخر/«زالاوا» روایتی روستایی در کوهستانی کُرد زاده است که مردمانش از ترسِ جن زندگی را رها کرده اند وهنگام مواجهه با فردِ جن‌زده،با شلیک تیر به پای آدم جن‌زده تصور می کنند با جاری شدن خون از بدنِ ،جن‌گیرمی تواند جن را تسخیرکند .

در نخستین نماهای فیلم ،دختری جن‌زده، از ترس تیرخوردن،از بلندی می‌افتد و می‌میرد. این نما به دستاورد جهل اشاره مستقیمی دارد .در روستایی که خیلی از آدم‌هایش معلولیتی ناشی از تیرخوردن دارند ،خرافات چون نیرویی اهریمنی ،درجهنم محرومیت وجهالت فروغلتیده است ونشان می دهد که بین درماندگی واستیصال وگرایش به خرافات رابطه معناداری وجود دارد.

«زالاوا» با لحن طنزآمیز زیرکانهٔ خود، درباطن یک کمدی سیاه است که  درآن باورهای علمی در برابر خرافات قرارمی‌گیرند. تفکرحاکم برمحیط این روستا برباورهای فردی اهالی تأثیرگذاشته و گرایش و باورمردم به خرافات، اصلی ترین مشغله روستاست ،به گونه ای که واقعیات در زندگی آنان دوراست . آنان باورهای دردناک جهل را در شیشه ای دربند می کنند و می اندیشند  که درمیدان جهل و عقل پیروز می دانند.

تصویر جامعه، تصویر حاکم است

‏هیچ چیز به اندازه خرافات برای حکم‌رانی بر توده سودمند نیست. در زالاوا تصویرجامعه، تصویر حاکم است ،تعریف رعیت تعریفی است که حاکم می کند گویی حاکمان «هنر حکومت کردن »را خوب می دانند .وقتی که «سرکاراستوار» را به جُرم جمع کردن اسلحه ها از کار اخراج می کنند ،خوب و بجا بر آتش جهل مردم هیزم می ریزند،چرا که حکومت بر روان ها را خوب می دانند .«سیاستِ قدرت» دارند برای همین  کسی نمی تواند روستاییان را از بیرون خویشتن و قبیله نجات دهد همان طورکه استوار نتوانست برای انان کاری کند.

گویی فضا با «هنرحکومت کردن» حاکم دوران ،برخرِمُراد سوار است و خوب پیش می رود.رابطه درونی امیربا قلمرو خود به تولید سوژه رسیده و اکنون در«زالاوا» مردم خرافه شده و جن زده «سوژه»اند و نتیجه آن که یک  شیشه خالی نماد قدرت می شود .

حاکم از آگاهی می ترسد. آگاهی ضد نظم و ساختار است. آگاهی انسان را از بند می رهاند . آمردان  که قدرت و اقتصاد در ید اوست در اینجا  شبیه حاکم است که با نبوغ خود ،از جهل درآمد می زاید و روستا را وادار به پرداخت هزینه می کند .استوار احمدی در قالب یک مامور وظیفه گریز و یک انسان  مسئولیت‌پذیر در زالاوا مثل یک اسپارتاکوس«نظم سیاسی»را برهم می زند و«تکنولوژی امنیت» را از کنترل خارج می کند و«شراجتماعی عریان» برایش دربدری و  آواره گی به ارمغان می اورد. او با شیوه خودش به دنبال توسعه است اما معشوقش قربانی می شود. او بیراه هم نمی گوید که صاحبان منفعت «این قضیه جن رو راه انداختن تا پاسبان ها و جنگل بان ها رو بترسونن و برن برای شکار غیرقانونی»

درایت، تقابل فرد با جامعه است

استوارنماد تقابل فرد با جامعه است او مانند پزشک دانا وعلم‌مداردرنمایشنامه دشمنِ مردم «هنریک ایبسن» است که درمقابل خواسته‌ها ومطامعِ روستاییان به روشنگری می پردازد و نتیجه و سرنوشت استوار و او یکی است ؛ دشمن مردم شدن!

خرافه جامعه«زالاوا»را از کارایی،نجات بخشی، روح نوازی، شادابی و قانون مندی می اندازد و روستاییان باورمند به خرافه را به انزوا درکار وتلاش کشانده است .حتی ملیحه(مسئول خانه بهداشت )  که نماینده علم و دانایی است از دید زالاوایی ها یک شخصیت ضد اجتماعی و تهدید واقعی است وقتی می خواهد آلام مردم را با علم پزشکی درمان کند .  او با کودتای معشوقش قربانی می‌شود  چرا که پیشتر از استوار ، اوست  که توسعه  را کلید  می زند .

زالاوا اثبات می کند  که هرجا که وفورچیزی است بی درنگ باید  دنبال نوعی پروپاگاندا بود،پروپاگاندای جعل و جهل پرور.آنان سهوا با باورهای نادرست به انتشار تخم خشونت وخرافه در بین کودکان وخویشتن هستند که به جای تقویت اراده و فهم وعقل به ترویج  نادانی مشغولند.

زالاوایی ها زندگی را در قامت «روان تن»ساخته اند،یعنی همزمان ذهن و بدن هایشان درگیر جهل و آنگاه ترس هیستریک است .مردمانی که در جغرافیایی محصور،در اسارت تن و ذهن هستند و ارتباطات بیرونی  با واقعیت ندارند. در این حصار ،مقهور طبیعت جهان خود هستند و در این زندان دربسته ،مردمانی چنین فرودست و بیسواد ،با نظم‌ خیالی و ساختگی  مورد هجمه ذینفعان قرار می گیرد و  این جن‌گیر است که ارج و قرب می یابد.

باور ؛هم ارز اراده ،توانایی و تاب آوری است

قلب اهالی سخت در باوری کج و باطل شکل گرفته ،گویی این باورهم ارز اراده ،توانایی و تاب آوری و زنده ماندن است.اهالی به تعبیری جاندارانی شده اند که برای حمل بخشی از افکار پیشینیان شان خلق شده اند .صحنهٔ اولین تقابل استوار و جن‌گیر تبدیل به زورآزمایی عرصه تقابل خرافه وعقلانیت می شود .فاتح گذرا این نبرد،«استوار»است که با بازداشت کردن «آمردان» باعث خشم اهالی می‌شود اما دیری نمی پاید که پیروز نهایی نظم و جهل غیر قابل اصلاح است.

جن گیر زالاوا نماینده تفکررایج و قدرتمند جوامع است که کاسبکارانه از شرایط ،با نمایش دروغین بهره می گیرد ، او روی مرزی از خرافه و باور و تحجر حرکت می‌کند.زالاوا تنها باورهای باستانی مردم این کشور کهن نیست.این فیلم شورشی است برهر آنچه که قرن هاست در مغزها رخنه کرده است.خوب یا بد، درست یا نادرست،سیاه یا سفید،زشت یا زیبا،پذیرفتنی یا ناپذیرفتنی،تحمیلی یا داخلی،فتنه یا حادثه،مبتنی برخیرخواهی یا مبتنی بر بدخواهی، اتفاقی یا فاجعه آمیز،سالهاست که درجامعه انسانی این خطه جای دارد .

به زبان آدورنو«زندگی نادرست را نمی توان به درستی زیست» در زندگی نادرست هیچ برنده ای نیست، همه زالاوایی ها به خاطربلاهت رُعب آور بازنده اند.آنها با کوته فکری و صغارت از«تفکرعقلانی» در جزییات و کلیات عالم ،دوری جسته اند،«ارسلان امیری»از یک گفتمان روز حرف می زند که با غیاب عقل و بی توجهی به جزییات زندگی انسانی وفهم جامعه،در منطق اوهام و باورهای بی مبنا در گذشته وحال و اینده درجامعه وانسانیت خَلق وامتداد دارد و آن چیزی که روایت را ترسناک می کند نه واقعیتی مثل جن بلکه آن باور استاتیک و ایستاست.

آدمها؛ در قالب روایت زندگی

 به تعبیر«باربارا هاردی» آدمها درقالب روایت زندگی می کنند ،روایت غالب توده ،زالاویی ها در روایت معوج شان از جن و روش های تسخیرش خیال بافی می کنند، به یاد می اورند ،پیش بینی می کنند،آرزو می کنند دلسرد می شوند، باورمند می شوند، شک می کنند، نقشه می کشند، انتقاد می کنند، طرح نو می ریزند شایعه می پراکنند ،می آموزند،نفرت می ورزند ودر نهایت زندگی می کنند.

زالاوایی از همه چیز می توانند چشم بپوشد مگر ازاعتقادات خویش ،آنها روستا را از دیوار تنومندی با مرز باریک ترس و جهل می‌سازند .اشیا هم شاهد همه ی رفتار و ایمان این مردمند، مردمی که در خلاهای نادانی درحال ساختن دنیای خودند .جهانشان خلاصه در باوری کژ است،حتی رویاهای آنان تهی است و باور کرده اند که تاکید برقالب ساختگی ذهن شان قاعده است .

حتی همکاران استوار هم جرئت نمی کنند عمیق فکر کنند،نه فقط از شدت درد فکر کردن و تعقل بلکه از حس نفسگیر پوچی ،انکار یک جور نعمت برای انان است، این انکار و پرهیز ازنگاه به این مصبیت عظما یک نوع پناهگاه است .

ترجیح روایت های شوم به ناشناخته های موهوم

انها قصه می بافند، از نخریدن گوسفندان تا مرگ دخترهم روستایی شان ،برای حل مشکلات به توهم و باورهای ضد عقلی  روی می اورند ،با هر وزش بادی مضطرب می شوند ،گویی نگرانی راهی است برای اینکه وانمود کنند سُکان آن چیزدربند نشده و آزار دهنده در دستشان است .آنها سناریوهای شوم را به ناشناخته های موهوم ترجیح می دهند چرا که ترس و جهل خانه آنها را ‌سوزانده است.

در «زالاوا» شایع شده جن ها از زمانی که تفنگها را استوار از مردم گرفته است عرصه وجود پیدا کرده اند و مرگ و نیستی را به روستا اورده اند.جماعت بزرگی از جن زده گان و مردم برای رهایی یافتن به جن گیرپناه  آورده اند. جماعت متوهم به دنبال دست یاری روی منجی ساختگی خود دارند و حلال ماجرا، یک کاسبکار درمانده است.

در پایان فیلم نه تنها جهل درمان نمی شود، بلکه تکثیر می شود و از دست آمردان ها کاری بر نمی آید.خرافات و افکارساده لوح، نظم نمادینی را شکل می دهند که حاصلی جز جنون جمعی ندارد.این جاهلیت دامنه دار دراین سده های اخیر، ازهمان روزی اوج گرفت که وامداران الیگارشی قاجار،ناصرالدین،این طالع نحسِ عقب‌ماندگی،جهل و دروغ را بر آسمان این سرزمین نشاندند.مردمانی زاییده‌ی خرافات و هجو، که او را سلطان صاحبقران و ظل‌الله می‌خواندند چراکه رها شدن از تعصبات و جهل ها و درماندگی ها کاری بس دشوار بود  و برای آن سو منفعتی پرسود!!

زالاوایی ها با شلیک به یکدیگرمی خواهند ازترس موهومی و درونی خویش رها شوند و سرانجام انکه  این روایت با ساختار چرخشی جهالت آغاز و به پایان می‌رسد! پوچ بودن و به «نقطه ی آغاز رسیدن» که همان نتیجه نخستین است ؛جهل قابل اصلاح نیست.

تگ ها : 

بستن

نقدهای کوتاه فیلم زالاوا


نویسنده

سعید عقیقی

«زالاوا» نه فقط شناسنامه ای برای اثبات هویت سازنده اش، که به عقیده من گذرنامه ایست برای ورود به دنیای فیلم بعدی. فیلم موفقیت اش را نه از طریق ایجاد هیجان، که به واسطه اجرای موثر میزانسن، رعایت نسبت سوژه با دوربین، افتادن در پیچ و خم داستان گویی، زمین خوردن و برخاستن، ایستادن و باز به راه افتادن و سرانجام هدایت و بازی گروه بازیگران اش به دست می آورد.

نویسنده

آزاده جعفری

«زالاوا» اولین ساخته‌ی ارسلان امیری برای من غافلگیرکننده بود، فیلمی که به قلمروی ژانر (وحشت/کمدی سیاه) پای می‌گذارد، در ساختن حال و هوا، مود و لحن موفق می‌شود و تا پایان تماشاگر را به دنبال خود می‌کشاند. فیلمنامه‌ای که با ظرافت نوشته شده و جزئیات و عناصر آشنای ژانر وحشت را در جای جای پیرنگ کاشته است. شخصیت‌پردازی از دیگر نقاط قوت فیلم است. «زالاوا» از آن فیلم‌هایی‌ست که از هیچ شخصیتی (حتی فرعی و کوچک) نمی‌گذرد.

نویسنده

ایلیا محمدی نیا

«زالاوا» تلاش می کند فیلمی بر مبنای روایتی بومی شده و محلی با توجه به جغرافیا و فرهنگ قومیتی در ژانر وحشت باشد با کمی چاشنی کمدی که البته نه کمدی است و نه فیلم وحشت. فیلم قصه محور است و ارسلان امیری در کارگردانی آنچه در فیلمنامه آمده کم نمی گذارد مشکل اما فیلمنامه ای کم جان و لاغر در یک سوم ابتدایی فیلم است.

نویسنده

نغمه خدابخش

ارسلان امیری در اولین ساخته سینمایی خود و انتخاب ژانر وحشت از المان‌های رایج و غلوآمیز در این ژانر پرهیز کرده و ترس واقعی را در دل روایت می‌گنجاند. گروه فیلمنامه نویسان «زالاوا» با هوشمندی قصه را پیش می‌برند.

نویسنده

مسعود فراستی

برعکس همه فیلم اولی‌ها که دوربین‌شان تکان بی مورد و اطوار دارد، دوربینش اصلا اطوار ندارد. دوربین بسیار معقولی است که تعجب کردم برای فیلم اولی است.

نویسنده

سام بهشتی

«زالاوا» فیلم مهم و خوش ساختی می توانست باشد، هرچند که پنجاه درصد این اتفاق برایش به درستی افتاده است اما بزرگترین لطمه را از فیلمنامه می خورد که عجیب است. ارسلان امیری در فیلم های قبل تر، فیلنامه نویس خلاق و خوش فکری بوده اما در اینجا نمی تواند به درستی قصه اش را روایت کند، به سراغ موضوعی رفته که اگر قصه گو بود می توانست به یک فیلم ناب و جذاب در سینمای ایران بدل شود.

نویسنده

فریبا اشوئی

«زالاوا» در ساختار و متن ساده و بی‌ادعا است. هیچ کدام از این دو بر آن دیگری برتری ندارد. یک توازن معقول در کلیت درام برقرار است که مخاطب را وادار به همراهی می کند.

نویسنده

محمدتقی فهیم

نقدم به فیلم این است که نتوانسته در گونه تثبیت‌شده حرکت کند یعنی ابتدا در گونه وحشت است و سپس ملودرام می‌شود و در میانه دوباره وحشت و ملودرام می‌شود.

نویسنده

شاهین شجری کهن

ارسلان امیری تا پیش از این، بیشتر نویسندگی کرده است و ما نیز نمونه‌ کار ساخته شده از او ندیدیم که بخواهیم مقایسه‌ای داشته باشیم. به نظر می‌رسد فیلم اولش قابل توجه است و نکات خوبی دارد. حس و فضا و لحن روایی را درآورده است.

نقدهای مردمی فیلم زالاوا

بازگشت سینمای دلهره


فیلم موقعیت محور است . نمی توانیم بگوییم شخصیت اصلی کیست. فیلم درباره ی خرافه ی جن در یکی از شهرهای مرزی روایت می شود. خرافه ای که زندگی اهالی روستا را تغییر داده است. پرداخت درست  فیلم و فرم و روایت فیلم طوری است که ما هم همذات با فیلم حرکت می کنیم. موسیقی عامل پیشبرد فیلم است و بازی درخشان بازیگران بعضا فیلم اولی به خوبی ترس و دلهره را به ما القا کرده است. درام در فیلم نامه به خوبی پیش رفته است. فیلم دارای عناصر تعلیق ، کشش داستانی و ایجاز و بسط است . شخصیت های فرعی فیلم هم به نوعی دیدگاه دارند و ما سمپاد انها نیز هستیم. شخصیت خانم دکتر در فیلم باور پذیر است و ما می بینیم که استوار در برخی از پلانها تسلیم خانم دکتر می شود و از او اطاعت می کند. پرداخت فیلم و قصه به خوبی رعایت شده است . فیلم سکانس های محدودی دارد اما به خوبی روایت شده است تا جایی که شاید ایرادی از کاگردانی نگیریم. هر چند می توانست برخی از پلانهای فیلم طولانی تر گرفته شود و برداشت بلند ببینیم. یک عیبی دیگر که می توان یاداوری نمود فیلم زبان بصری و تصویر است نه صرفا دیالوگ . میتوان برخی از پلانها را با نشان دادن تصویر و اکت بازیگر روایت کرد و صرفا از دیالوگ استفاده نکرد. اما ایرادی که شاید تو ذوق می زند پایان بندی آن است و گرهی که هیچ وقت باز نشد. این که جن وجود دارد یا خیر. و به نوعی با پایان باز طرف هستیم. در کل فیلم قابل قبول است و این فیلم می توان بعد از فیلم آن شب  و پوست این فیلم در ژانر وحشت یکی از فیلم های ترسناک چند سال اخیر معرفی نمود

بستن

یک شروع تحسین برانگیز


«زالاوا» اولین تجربه موفق فیلمسازی برای «ارسلان امیری» به حساب می¬آید. این¬فیلم که در سی و نهمین دوره از جشنواره فیلم فجر حضور داشت، موضوع و قالبی متفاوت را در بین آثار حاضر در این دوره در بر داشت. «زالاوا» روایتگر عقاید یکی از روستاهای کرد¬نشین ایران 

می¬باشد که در این بین، کمی هم آمیخته با ترس و اضطراب خاصی می¬گردد. اولین حسن «زالاوا» فیلم¬نامه قرص و محکمی آن می¬باشد. فیلم¬نامه¬ای که مولفه¬ها و اصول قصه¬گویی در درونش احساس می¬شود و راه را برای پرداخت به داستان و شخصیت¬ها توسط فیلم¬ساز فراهم می¬آورد.

فیلم از همان ابتدا کار خود را نفس¬گیر و جذاب آغاز میکند. اتفاقی که برای دختر جوان رخ می¬دهد 

گویای تم اصلی ماجرا و پیش¬برنده موضوع مرکزی فیلم می¬باشد.

پرداخت موفق به شخصیت¬ها در فیلم، طبعاً باعث همراهی هرچه بیشتر مخاطب با ماجرای

داستان می¬گردد. در «زالاوا» نیز همین اتفاق با هوشمندی خاصی توسط فیلم¬ساز رخ می¬دهد. «امیری» پیوندی دراماتیک میان شخصیت اصلی فیلم(سرکار استوار) و مخاطبان خلق می¬کند تا از طریق آن به ایجاد و گسترش این همراهی دست ¬یابد. پیوندی که گویا ما را در لحظه لحظه وقایع درون فیلم همراه و هم عقیده با این شخصیت به پیش می¬برد تا هر زمان که او می¬ترسد ما نیز همراه او بترسیم و هر وقتی که او دچار ترید در نگرش خود نسبت به موضوع داستان می¬شود، ما نیز چنین احساسی را تجربه کنیم. در مقابل، حضور شخصیتی(جنگیر) که رفتار های دوگانه¬ای برای او در نظر گرفته ¬شده-است نیز به القای احساس تردید در دل مخاطبان کمک شایانی می¬کند. این سوال که آیا او به راستی به نجات دادن مردم می¬اندیشد یا به دنبال دزدی از آنها است، خود پایه و اساس این ماجرا می¬باشد. 

افزون بر این محاسن، چگونگی بیان موضوع فیلم، آن ¬هم برای فیلمسازی که دست به ساخت اولین تجربه خود می¬زند، جای تحسین فراوان دارد. تکنیک¬های سینمایی که او برای خلق این¬اثر از آنها وام گرفته¬است، در این¬بخش بار مهمی را بر دوش دارند. برای نمونه؛ قاب¬بندی¬های دلنشینی که از شخصیت¬های مختلف فیلم مشاهده می¬کنیم. و نیز زوایای دوربین در صحنه های مختلف، از جمله صحنه پایانی که از «جنگیر» و تلاش او در خانه بهداشت برای به دام انداختن جن می¬بینم. می¬توان به تحلیل و بررسی چنین نماهایی با دیدگاهی به فرم داستان، پرداخت و به این نتیجه دست یافت که پرداخت و چگونه مطرح کردن مولفه های داستان، نقشی مهم را در این بین ایفا می¬کنند.

سرآخر، «زالاوا» را به عنوان اولین فیلم بلند داستانی در کارنامه سینمایی «ارسلان امیری» می-توان گامی موفق در عرصه فیلم¬سازی برای او تلقی نمود. 


بستن