مرفه فقیر
فیلم مربع(The square) فیلمی سوئدی است که در سال2017 ساخته شده و نخل طلای کن را بدست آورده است. همچنین فیلم نامزد کسب اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در سال 2018بودهاست.
فیلم در مورد یک مدیر موزه هنری است که در زندگی کاری و شخصی خود دچار گرفتاری هایی می شود.
کریستین(مدیر موزه هنری) یک فرد خوش تیپ است که شاید تنها نکته ای که ظاهرش را بد میکند عینک قرمزش باشد. این عینک قرمز در واقع نشان دهنده نقص وجودی اوست و این نقص بی فکری و بی مسئولیتی او در انجام کارهاست. ( البته کریستین رفته رفته تا آخر فیلم عینکش را بر می دارد و در صحنه ای که برای عذرخواهی از فردی می رود یا در صحنه ای که می خواهد استعفا دهد عینک ندارد زیرا دیگر نقص بی مسولیتی او رفع شده است.)
کریستین از آنجا که یک مدیر است بیش از حد خود را جدی میگیرد و به دیگران توجه نمیکند. حتی در ارتباط با زنان هم ابراز علاقه از طرف زن ها صورت میگیرد. از همان ابتدای فیلم میبینیم او در حالی که مصاحبه ای را در پیش دارد خواب است و این بی توجهی او را می رساند.
فیلم دارای دو فضای متفاوت با دو نورپردازی متفاوت است.
اول، فضایی روشن ، دیوارهای سفید و روشنی روز که این فضا برای زمانهایی است که او به عنوان یک مدیر در موضع قدرت است و برای کارهایش بازخواست نمی شود. البته این فضا در آخر فیلم جای خود را به فضایی تاریک می دهد. (جایی که او بالاخره به خاطر بی مسئولیتی خود بازخواست می شود ، عذرخواهی میکند و استعفا می دهد)
دوم، فضایی که مربوط به زندگی شخصی اوست و بیشتر در شب می گذرد زیرا در زندگی شخصی ، او فردیست که از همان ابتدا مشکل دارد و باید پاسخ گو باشد اما از پسش برنمی آید. این فضا هم کمکم جای خود را به فضایی با روشنایی روز میدهد. (جایی که رفتارش با فرزندانش خوب می شود و برای عذرخواهی از فردی اقدام میکند)
روزی بر اثر بی احتیاطی از او دزدی میشود. وقتی این دزدی باعث می شود تا او به قسمت های پایین شهر برود کاملا می توان فهمید که با این قشر ناآشناست و حتی از آنها می ترسد. هنگامی که برای اولین بار به محلههای پایین شهر می رود شب است و آهنگی به اسم عدالت را گوش می دهد. کارگردان با این وضعیت میخواهد بگوید که او فکر میکند به دنیای تاریکی وارد می شود و می خواهد عدالت را برقرار سازد . ولی گوش دادن به این آهنگ یک تناقض را ایجاد می کند زیرا در انتهای فیلم متوجه خواهیم شد که او با کارش بی عدالتی بزرگی را انجام داده است.
او می داند دزد در کدام آپارتمان است ولی کدام واحد را نمیداند برای همین برای همه واحدها پیام تهدید میفرستد. وسایلش پیدا می شود اما باعث می شود پسری بی گناه از طرف خانوادهاش مواخذه شود. صحنه ای که کریستین در حال گذاشتن پیام ها در صندوق پستِ خانه هاست دارای یک فضای ترسناک و وحشت زاست و کریستین مانند کسی که در خطر است می ترسد. این فضاسازی، بیگانه بودن فردی مرفه را با قشر ضعیف جامعه می رساند که تفکرات غلطی از این قشر دارد و آنها را جانی میپندارد.
دراین میان در موزهای که کریستین مدیرش است اثری هنری آورده می شود به اسم مربع. در تعریف این اثر آمده ( مربع یک مکان مقدس است که در آن باید با یکدیگر مهربان بود و به هم کمک کرد). برای معرفی این اثر هنری مدام کریستین و بقیه این جمله را می خوانند ولی در طول فیلم صحنه هایی از فقرا را میبینیم که کمک می خواهند ولی کسی به آنها کمک نمی کند. حتی در ابتدای فیلم کریستین از جای شلوغی میگذرد که فردی میگوید : حاضرید جان یک نفر را نجات دهید. اما کریستین و بقیه افراد به او توجه نمی کنند. در نقطه ای از فیلم بخوبی نشان داده می شود که افرادی که سطح پایین جامعه هستند رفتارشان متفاوت است زیرا جایی خود کریستین از افراد کمک می خواهد اما کسی کمکش نمی کند جز یک فرد فقیر. فیلم با نشان دادن این صحنهها شاید قصد بیان کردن فقر فرهنگی افراد مرفه را داشته است.
شاید بهترین سکانس فیلم سکانسی باشد که کریستین و همکارانش به محلی دیگر در ساختمان موزه می روند که در آنجا همه افراد از قشر مرفه اند و ناگهان اتفاقی می افتد. در این صحنه گوینده سالن می گوید فکر کنید اینجا جنگل است و حیوان درنده ای تا چند لحظه دیگر وارد می شود. فردی که ظاهر خوبی ندارد (مانند بقیه مرفه نیست) وارد می شود و کم کم افراد می فهمند که راه نجات از دستش سکوت است و برای همین وقتی زنی به خطر می افتد کمکی دریافت نمی کند. (افراد در این صحنه خوی حیوانی خود را نشان می دهند و حاضر نیستند برای نجات دیگری خود را به خطر اندازند)
سرتاسر این فیلم پرشده از انتقاد از قشر مرفه و همچنین افرادی که خود را هنرمند میپندارند در حالی که هنر زندگی در اجتماع را نمیدانند.
در فیلم از المان مربع در جاهای زیادی استفاده شده است . در دو صحنه از فیلم کریستین در قاب مربعی پنجره خانه اش دیده می شود که یکی در روشنایی روز است و آن وقتیست که او دارد به محل کارش می رود که می فهمد به اشتباه کسی را متهم کرده اما زیاد به آن توجه نمی کند. (تناقض با معنی مربع)
و یکی در تاریکی شب است که می خواهد برای کار اشتباهی که انجام داده و مربوط به زندگی شخصی اوست عذرخواهی کند. در این سکانس کریستین که خود را فردی متشخص تصور میکرده برای برقراری عدالت به میان زبالهها میرود. (موافق با معنی مربع)
همینطور در آپارتمان او یک تابلو وجود دارد با طرح مربع. در صحنه ای او طوری ایستاده که در مرکز تابلو است و درست بعد از این صحنه با دو دخترش برخورد خشنی میکند. (تناقض با معنی مربع)
در جایی دیگر از فیلم کریستین ابتدا با کودکی که به او تهمت زده نادرست رفتار میکند. این اتفاق در شب و در راه پله آپارتمان کریستین می افتد. کارگردان با نشان دادن صحنه از بالا، راه پله را به صورت یک مربع نشان می دهد.
و مکمل این صحنه، صحنه ایست که کریستین با دخترانش برای عذرخواهی به آپارتمان کودک می روند. اینبار هوا روشن است و باز هم تصویر از بالا گرفته شده و راه پله مانند یک مربع دیده می شود.
در انتهای فیلم هم میبینیم که یکی از دخترهای کریستین با تیمش در حال انجام حرکات آکروباتیک و رقص بر روی یک تشک مربعی است و در انتها نیز مربی آنها از آنها می خواهد که هماهنگ تر کار کنند. این نشان دهنده این است که نسل جدید (نسل بعد از افرادی مثل کریستین) احتمالا مسئولیت پذیرتر خواهند بود. همینطور دو دختر کریستین وقتی او برای عذرخواهی از کودک می رود با پدر می روند زیرا آنها هم در لحظه دعوا بوده اند و احساس مسئولیت میکنند. کارگردان با نشان دادن این صحنهها امیدواری خود را از نسل آینده نشان می دهد.
در این فیلم شاید مربع استعاره ای باشد از یک کشور. آنوقت تعریف بیان شده برای مربع در فیلم به تعریف کشور تبدیل میشود. (مکانی مقدس که افراد باید در آن به هم کمک کنند و با هم مهربان باشند)