5 فیلم برتر اورسن ولز؛ از همشهری کین تا نشانی از شر

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: اورسن ولز، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و بازیگر امریکایی یکی از بزرگترین نوآوران سینما شناخته میشود و فیلم همشهری کین او همواره در اکثر نظرسنجیها بالاترین رده را در فیلمهای برتر جهان داشته است. روایتهای غیرخطی و پیچیده، نوآوریهای بصری و تکنیکی، استفاده از عمق میدان و روایت لایه به لایه و استفاده به جا از زاویههای مختلف دوربین و نورپردازی پرکنتراست در کنار تم فلسفی و نقد جامعه امریکایی از جمله ویژگیهایی است که فیلمهای ولز را از کارگردانهای هم دوره خود متمایز میکند. هجدهم مهر سالروز درگذشت این کارگردان جریانساز امریکایی است و به همین مناسبت نگاهی کوتاه به پنج فیلم برتر او داشتهایم.
همشهری کین (Citizen Kane، 1941)
اگر از علاقمندان به سینما باشید قطعا فیلم سینمایی «همشهری کین» را دیدهاید و اگر ندیده باشید هم بارها اسم این فیلم را شنیدهاید. «همشهری کین» را میتوان یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما و شاهکار هنری دانست. جالبترین موضوع در مورد این فیلم این است که اورسن ولز وقتی فقط 25 سال سن داشت فیلمنامه این فیلم را نوشته و کارگردانی کرده و نقش اول آن را نیز خود ایفا کرده است.
«همشهری کین» داستان زندگی چارلز فاسترکین را در روایتی غیرخطی و با فلشبکهای متعدد و از زوایای مختلف به نمایش میگذارد. فیلم با مرگ کین آغاز میشود. او در آخرین لحظه مرگ کلمه رزباد را بر زبان میآورد و خبرنگاری به نام تامپسون درصدد کشف معنای این کلمه با نزدیکان کین مصاحبه میکند و از طریق فلشبکهای مختلف پازل زندگی کین را تکمیل میکند اما هر روایت قطعهای ناقص است تا ناتوانی انسان را از درک کامل زندگی به نمایش بگذارد.
«همشهری کین» به نقد شهرت میپردازد و تفاوت چهره عمومی و معروف کین و چهره خصوصی و آسیبپذیر او را بررسی کرده و نشان میدهد که حتی نزدیکترین افراد به کین هم او را نمیشناسند.
اما در نهایت در سکانس پایانی فیلم، اورسن ولز معمای رزباد را حل میکند. رزباد به عنوان مکگافین فیلم نام سورتمه کودکی کین است و دلیل اینکه کین در لحظه آخر مرگ این واژه را به زبان آورده این است که با وجود زندگی فقیرانه در زمان کودکی، معصومیت، شادی، امنیت و عشق آن دوره را بار دیگر تجربه نمیکند و به زبان آوردن آن بعد از تجربه قدرت و ثروت، اشتیاق او برای بازگشت به دوران کودکی است و چیزی که برای دیگران هیچ ارزشی ندارد برای کین تبدیل به همه چیز میشود.
آمبرسونهای باشکوه (The Magnificent Ambersons، 1942)
«آمبرسونهای باشکوه» دومین فیلم بلند اورسن ولز به عنوان نویسنده کارگردان و تهیهکننده به بررسی افول خانواده اشرافی امبرسون میپردازد که نمادی از اشرافیت قدیمی است که با ورود اتومبیل به عنوان نماد پیشرفت و تکنولوژی نابود میشود.
«آمبرسونهای باشکوه» هرچند نتوانست موفقیت «همشهری کین» را تکرار کند و در گیشه شکست خورد اما همچنان یکی از برترین فیلمهای نظرسنجی سایت اند ساوند است و نامزد چهار جایزه اسکار شد و منتقدان آن را ستودند.
نشانی از شر (Touch of Evil، 1958)
سینمایی «نشانی از شر» به نویسندگی، کارگردانی و بازی ولز بر اساس رمان «نشان شر» نوشته ویت مسترسن ساخته شده و با سبک نوآر کلاسیک، پلانهای طولانی، زوایای مختلف دوربین و نورپردازی کنتراست یکی از بهترین نوآرها و جزو شاهکارهای تاریخ سینماست و تاثیر زیادی بر ژانر نوآر و فیلمهای جنایی مدرن گذاشت و نمادی از نبوغ ولز در فیلمسازی است.
«نشانی از شر» به خاطر سکانس ابتدایی طولانی و پیچیدهاش مشهور است. این فیلم برنده بهترین فیلم جشنواره بروکسل شد و به عنوان یکی از بهترین نوآرها عرصه صدابرداری و فیلمبرداری را متحول کرد.
بانویی از شانگهای (The Lady from Shanghai، 1947)
«بانویی از شانگهای» هم مانند «نشانی از شر» یک فیلم نوآر به نویسندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی و بازی اورسن ولز است و تکنیکهای مخصوص به خود ولز همچون زوایای مختلف دوربین، نورپردازی پرکنتراست و پلانهای طولانی از نوآوریهای فنی فیلم است.
صحنه پایانی فیلم در سالن آینهها اوج دراماتیک فیلم است که تصاویر شکسته آن نمادی از تحریف واقعیت و آشکار شدن حقیقت است و این صحنه تاثیر زیادی بر فیلمهای «اینترستلار» و «اسکای فال» گذاشت.
ناقوسهای نیمه شب (Chimes at Midnight، 1966)
«ناقوسهای نیمه شب» به نویسندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی و بازی اورسن ولز فیلمی کمدی- تاریخی و محصول مشترک اسپانیا و سوئیس است. ولز «ناقوسهای نیمه شب» را با اقتباس از نمایشنامههای شکسپیر نوشته و داستان شخصیت سر جان فالستاف شوالیه شوخطبع و مربی شاهزاده هال را روایت میکند.
این فیلم ولز هم مانند سایر آثارش سبک بصری مخصوص به ولز یعنی پلانهای طولانی و عمق میدان را داراست.