چگونگی شکلگیری موج نو سینمای ایران به روایت ناصر تقوایی

اختصاصی سلام سینما - موج نو سینمای ایران جریانی بود که در دهه 1340 راه افتاد و تاریخ سینمای ایران را تحت تاثیر قرار داد. این اصطلاح اولینبار در ادبیات انتقادی اوایل دهه 1350 ایران ظاهر شد و برای توصیف مجموعهای از فیلمهای متفاوت و بحثبرانگیز ایرانی استفاده شد که در دهههای 1340 و 1350 توسط گروهی از فیلمسازان جوان و روشنفکر ساخته شده بود. به تعریف حمید نفیسی، استاد دانشگاه و پژوهشگر باسابقه سینمای ایران، موج نو را میتوان نوعی «سینمای دگراندیش» تعریف کرد یعنی شکلی از مقاومت نهتنها در برابر فیلمفارسی (سینمای مسلط) بلکه در برابر حکومت شاه در آن سالها.
وجه اشتراک فیلمسازان موج نو، دوریشان از الگوهای پذیرفتهشده جریان اصلی سینمای ایران در آن سالها (موسوم به فیلمفارسی) بود. با این وجود در این جریان با گرایشهای بسیار متفاوتی روبهرو میشویم.
[توضیحات مربوط به موج نو از این کتاب برداشته شدهاند: «موج نوی سینمای ایران: مطالعه انتقادی» نوشته پرویز جاهد، ترجمه مجید کیانیان، نشر ایجاز، 1403].
عموما نمایش فیلمهای «قیصر» (مسعود کیمیایی) و «گاو» (داریوش مهرجویی) هر دو در سال 1348 را آغاز رسمی موج نو میدانند. سال بعد هم ناصر تقوایی اولین فیلمش («آرامش در حضور دیگران») را ساخت که هر چند به علت نگرش تند سیاسی و اجتماعیاش به مدت سه سال توقیف شد اما امروز از آن بهعنوان یکی دیگر از آغازگران جدی موج نو نام برده میشود.
با این وجود بسیاری اعتقاد دارند که آغاز جدی موج نو به چند سال قبل از سال 48 برمیگردد. فیلمسازانی چون ابراهیم گلستان (با «خشت و آینه»)، فرخ غفاری (با «جنوب شهر» و «شب قوزی») و فریدون رهنما (با «سیاوش در تخت جمشید») پایههای شکلی از سینمای متفاوت را گذاشتند و هر چند آثار آنان عمدتا در گیشه شکست خوردند اما بر فیلمسازان بعدی تاثیر گذاشتند. همینطور در آن سالها در میان فیلمهای کوتاه سینمای ایران هم آثار مهمی پیدا میشد. خود تقوایی در گفتوگو با احمد طالبینژاد (در کتاب «... به روایت ناصر تقوایی»، انتشارات روزنه کار، 1375) این نکته را تایید کرد. بخشی از گفتههای تقوایی را در ادامه میخوانیم. تقوایی در این بخش از گفتوگو ضمن اشاره به این که او، مهرجویی و کیمیایی فیلمسازانی بودند که در اواخر دهه 40 تحول سینمای ایران را رقم زدند، به اهمیت فعالیتهای پیشینیان خود در شکلگیری این روند اشاره میکند:
«قبل از ما گروهی که همه تحصیلکرده سینما بودند، چون امکان ورود به سینمای فارسی را نداشتند، ناچار جذب فرهنگ و هنر شدند و فیلم کوتاه ساختند. فاروقی، هوشنگ شفتی، هژیر داریوش و چند نفر دیگر. کامران شیردل هم بود. اینها سینمای غرب را هم خوب میشناختند. شیردل سینمای ایتالیا و داریوش سینمای فرانسه را از اساس میشناختند. اینها در جلسات کانون فیلم میآمدند و برای ما حرف میزدند. فیلمهای کوتاه اینها هم باعث امیدواری شد. «جلد مار» و «گود مقدس» [هژیر] داریوش فیلمهای اثرگذاری بودند. این موج در واقع با اینها شروع شده بود. اما آنچه مربوط به سینمای حرفهای میشود، با سه فیلم ما [«قیصر»، «گاو»، «آرامش در حضور دیگران»]. هر سه ما بدون آموزش آکادمیک سینما را آموخته بودیم. ما با آن گروهی که از فرنگ آمده بودند، یک تفاوت اساسی داشتیم. آنها به دلیل برخورد با دموکراسی غرب، خیلی ایدهآلیست بودند امّا ما یاد گرفته بودیم که در شرایط سخت و دشوار کار کنیم.»