جستجو در سایت

1404/07/28 12:57
معرفی و نقد فیلم‌های چهل‌ودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران - 1

فیلم کوتاه ماقبل تاریخ (آرمین اعتمادی) | زنده‌شدن دوباره زنان در ایران امروز

فیلم کوتاه ماقبل تاریخ (آرمین اعتمادی) | زنده‌شدن دوباره زنان در ایران امروز
فیلم «ماقبل تاریخ» از نظر کارگردانی می‌تواند یکی از آثار شاخص چهل‌ودومین دوره جشنواره فیلم کوتاه باشد؛ هر چند شاید جاهایی خالی در فیلمنامه‌اش به چشم بخورد.

اختصاصی سلام سینما - آریا قریشی: «هزاران سال است که زمین موجودی زنده بر سطح خود نزاییده». این اولین جمله‌ای است که در فیلم کوتاه «ماقبل تاریخ» می‌شنویم؛ جمله‌ای که قرار است بخشی از اجرای شخصیت اصلی فیلم (مینا) روی صحنه تئاتر باشد و در طول فیلم باز هم تکرار می‌شود اما فقط این نیست. کل فیلم بر مبنای تغییر همین طرز تفکر بنا شده است.

«ماقبل تاریخ» به کارگردانی آرمین اعتمادی فیلمی در مورد زنی به اسم مینا است که قرار است نمایشی را اجرا کند اما دچار مجموعه‌ای از بحران‌های درونی است که باید بر آن‌ها غلبه کند. اعتمادی برای نمایش شرایط پیچیده ذهنی شخصیت، حال‌وهوایی سوررئال به فیلمش بخشیده و مرز میان عینیت و ذهنیت، و روز و شب را به هم می‌ریزد؛ تمهیدی که از نظر تکنیکی سطح بالا اجرا شده و می‌تواند «ماقبل تاریخ» را به یکی از آثار شاخص جشنواره امسال از نظر کارگردانی تبدیل کند.

فیلم جدید اعتمادی (که پیش از این تجربه ساخت فیلم‌های کوتاهی مثل «زنی که می‌خندد» و «رویای نیمه‌جان» را در کارنامه دارد) در مورد تلاش یک زن برای در دست گرفتن کنترل افسار زندگی‌اش است؛ چیزی که فیلم را در ادامه دغدغه‌های فیلم‌های قبلی کارگردان قرار می‌دهد. این‌بار به‌طور ویژه با تلاشی برای رسیدن به عاملیت و اعتماد به خود روبه‌روییم. شخصیت مرد (سهراب) در بخش مهمی از فیلم غایب است و صرفا حضور فیزیکی کوتاهی در خاطرات مینا دارد اما سایه‌اش بر سر مینا سنگینی می‌کند. با این وجود مینا در نهایت وضعیت را تغییر می‌دهد و فاعلیت خود را روی صحنه و با تغییر متن اصلی بروز می‌دهد؛ جایی که صراحتا می‌گوید: «من زنده‌ام. تاریخ از تن من آغاز می‌شود. خوب نگاه کنید؛ مثل باد می‌رقصم، مثل شب زوزه می‌کشم. چشم می‌چرانم. فریاد می‌زنم. دیگر بس است. زین پس نگاه خیره من صفحات تاریخ را بارور خواهد کرد».

مشخصا این مونولوگ نهایی، مانیفست فیلم هم هست. فراموش نکنیم که فیلم (پس از بیان جمله‌ای که در ابتدای این یادداشت ذکر شد) با رقص پرفورمنس‌وار مینا شروع می‌شود و مانیفست نهایی، آن‌چه را که در زندگی شخصی مینا دیده بودیم وارد حوزه عمومی می‌کند.

علی‌رغم این جزییات هوشمندانه، کماکان به‌نظر می‌رسد جاهایی خالی در مسیر این تحول وجود دارد. نه این‌که مونولوگ نهایی از جایی خارج از فیلم به آن حقنه شده باشد ولی در آن لحظه ممکن است چنین به نظر برسد که دارد یکی از ایده‌های فرعی‌تر فیلم را به نتیجه‌گیری اصلی تبدیل می‌کند. دغدغه اصلی مینا در طول فیلم بیشتر یک مشکل شخصی به‌نظر می‌رسد تا آن دغدغه مهم و عمومی که در سکانس جمع‌بندی مورد اشاره قرار می‌گیرد. انگار در یک لحظه مینا به سطحی از خودآگاهی رسیده که توانسته دغدغه شخصی‌اش برای بیرون کشیدن خود از زیر سایه حضور سهراب را به بحثی عمومی‌تر (آغاز تاریخ از تن او، بارور شدن صفحات تاریخ با نگاه خیره او) پیوند بزند. فیلم نیازمند لحظاتی بود که این گسترش از بحثی شخصی به مسئله‌ای عمومی را باورپذیرتر کند.


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image