جستجو در سایت

1404/10/07 13:29
پرونده سلام سینما به یاد مرد بی‌تکرار هنرهای نمایشی - 2

فیلم سگ کشی (بهرام بیضایی)؛ زنی در قفس

فیلم سگ کشی (بهرام بیضایی)؛ زنی در قفس
بیضایی استاد ساختن شخصیت‌ها و تیپ‌های ملموس ایرانی است و این توانایی و استادی در «سگ کشی» بسیار به کمکش آمده تا تماشاگر را با شخصیت‌هایی آشنا کند که بیانگر تاریخ سیاسی ایران در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی هستند.

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: در میان آثار بهرام بیضایی «سگ کشی» جایگاه ویژه‌ای دارد. بیضایی تا پیش از ساخت این فیلم عادت داشت تا حرفش را با نماد و اسطوره بزند. حتی فیلم‌هایی مانند «باشو غریبه کوچک» و «شاید وقتی دیگر» هم پر است از نمادهای پیچیده‌ای که باعث شده فیلم‌های بیضایی آثار دیریابی باشند که تماشای آن‌ها برای تماشاگر ایرانی بسیار سخت است. اما حکایت «سگ کشی» فرق می‌کند. این فیلم فیلمی است سرراست با داستانی مشخص، شخصیت‌های جاندار و صد البته پایانی غافلگیرکننده و تراژیک که هوش از سر تماشاگر می‌پراند. یک فیلم کامل و بی نقص.

 


بیشتر بخوانید:

فیلم وقتی همه خوابیم؛ اعتراف‌نامه‌ای از بهرام بیضایی که دیر خوانده شد


گلرخ کمالی در ابتدای فیلم زن ساده و معصومی است که صادقانه راجع به فکرهایی که درباره شوهرش ناصر معاصر می‌کرده عذاب وجدان دارد. پس به کمکش می‌شتابد تا هم او را از مخمصه نجات دهد و هم خودش از شر احساس گناهی که درگیر آن است خلاص شود. اما گلرخ کمالی که در پایان فیلم می‌بینیم به قدری بر روی پیکرش زخم دارد که نمی‌داند درمان این زخم‌ها را از کجا شروع کند. گلرخ کمالی وقتی در پایان فیلم حقیقت را درباره ناصر معاصر می‌فهمد معصومیتش را از دست می‌دهد. این زخم به قدری عمیق است که بعید است حالا حالاها خوب شود. گلرخ پایان فیلم زن دیگری است. زنی عصیان گر و رنج دیده که مانند بمب ساعتی هر لحظه آماده انفجار است.

بهرام بیضایی در «سگ‌کشی» برخلاف «وقتی همه خوابیم» موفق شده خشمش از تاریخ، اجتماع، سیاست و مردم را کانالیزه کند و این خشم را تبدیل کند به یک تریلر درجه یک. یکی از همان تریلرهای بی‌نقصی که آمریکایی‌ها در هالیوود تولید می‌کنند. داستان «سگ‌کشی» پر است از فراز و فرود و تعلیق و هیجان و غافلگیری. گلرخ کمالی هرچقدر جلو می‌رود بیشتر با واقعیت جامعه ایران آشنا می‌شود. تصویری که بیضایی از جامعه ایران نشان می‌دهد تماشاگر را می‌ترساند. ظاهراً قرار هم همین بوده که تماشاگر بترسد. تماشای این حجم از آدم زالو صفت که پیرامون گلرخ کمالی را احاطه کرده‌اند رعب‌آور است. آدم‌هایی که هر کدام تلاش می‌کنند چیزی از گلرخ بگیرند. بعضی غرورش را از او می‌گیرند (افرندی)، بعضی‌ها قصد دارند حیثیت او را لکه دار کنند (حاج نقدی و نایری) و بعضی‌ها هم دوست دارند التماس و تحقیرشدن او را تماشا کنند (برادران سنگستانی). تماشاگر با دیدن این آدم‌های پست و پلید بدنش به رعشه می‌افتد و با خود می‌گوید نکند من هم روزگاری گرفتار چنین آدم‌هایی شوم یا بدتر از آن نکند من هم یکی از همین آدم‌ها باشم.

بیضایی استاد ساختن شخصیت‌ها و تیپ‌های ملموس ایرانی است و این توانایی و استادی در «سگ‌کشی» بسیار به کمکش آمده تا تماشاگر را با شخصیت‌هایی آشنا کند که بیانگر تاریخ سیاسی ایران در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی هستند. از حاج نقدی بگیر که یک حاجی بازاری چشم‌چران و ظاهرالصلاح است تا نایری که به ظاهر انسان مدرنی است اما همان قصد و نیت حاج نقدی را دارد همگی با چنان جزئیاتی ترسیم شده‌اند که تماشاگر بلافاصله آن‌ها را به خاطر می‌آورد. بیضایی در «سگ‌کشی» نشان می‌دهد چطور می‌شود با یک دیالوگ ساده و یا یک نگاه زیر چشمی شخصیتی چنان واقعی طراحی کرد که هنگام تماشای آن ده‌ها نمونه آشنا در ذهن ما ردیف شود. «سگ‌کشی» بهترین فیلم بهرام بیضایی است نه به این خاطر که ماهیت اعتراضی‌اش ما را تکان می‌دهد بلکه به این خاطر که تریلری است جاندار و تکان‌دهنده که هنوز تماشای بسیاری از پلان‌هایش ما را شوکه می‌کند. بیضایی در «سگ‌کشی» موفق می‌شود زن اسطوره‌ایش را به درون تاریخ معاصر بیاورد و او را در وضعیتی قرار دهد که بیانگر حقایق و واقعیت‌های یک دوران باشد. واقعیت‌هایی که الان و بعد از گذشت بیست و چند سال از ساخت فیلم درستی آن‌ها را درک می‌کنیم.


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image