کارول در قسمت پنجم سریال Pluribus چه دید که آن قدر وحشتزده شد؟

اختصاصی سلام سینما - فرزین محمدی: قسمت پنجم سریال Pluribus به دلیل عید شکرگزاری دو روز زودتر منتشر شد. در این قسمت افراد ذهن کندویی کارول را در آلبوکرکی تنها گذاشتند. کارول سعی کرد با این تنهایی عادی برخورد کند و به دنبال جواب سوالش برود؛ راه خنثی سازی ذهن کندویی چیست؟ این قسمت برخلاف قسمتهای قبلی روند کندی نداشت و در انتها با یک ضربه به بیننده به پایان میرسد.
او با ردگیری غذایی که افراد ذهن کندویی استفاده میکنند به یک سردخانه میرسد. کارول یک پالت پوشیده از پلاستیک شفاف پیدا میکند و وقتی به محتویات آن نگاه میکند، حالت عجیبی به چهرهاش دست میدهد. این در واقع احتمالاً بهترین لحظه سیهورن در این سریال تا اینجا است. او در ابتدا گیج به نظر میرسد اما سپس مضطرب میشود. رنگ صورتش پریده و چشمانش گشاد میشود و دستش را روی دهانش میگذارد، انگار که میخواهد جلوی جیغ زدنش را بگیرد - و ما به سیاهی مطلق میرسیم.
چه فرضیههایی در مورد پایان قسمت پنجم پلوریبوس وجود دارد؟
واضحترین توضیح این است که کارول اجساد را میبیند. اجساد انسان. آماده برای مصرف توسط دیگران اما این هم نمیتواند کاملاً درست باشد. زیرا واکنش او از گیجی به وحشت تبدیل میشود. اگر او بلافاصله وحشتزده میشد، آنگاه اجساد منطقی به نظر میرسیدند. البته، ممکن است او با پیدا کردن اجساد گیج شده باشد و سپس وقتی متوجه میشود که دیگران از این اجساد برای نوشیدنی عجیب خود استفاده میکنند، وحشتزده عقبنشینی کند.
آیا ممکن است اجساد نوزادان و/یا کودکان باشند؟ این قسمت به نکتهای اشاره میکند که هیچ فرزندی وجود ندارد، اگرچه ما یک کودک را در حین تخلیه بیمارستان میبینیم. منطقی است که ذهن کندویی - که همیشه مراقب کارایی و اتلاف است - از اجساد همه کسانی که فوت کردهاند به عنوان غذا استفاده کند. اما در این صورت، اجساد لزوماً به پودری سفید و کریستالی تبدیل نمیشوند که با آب مخلوط شود و pH آن به ۷.۱ برسد.
نظریه دیگر این است که دیگران در حال استخراج مایع نخاعی از این اجساد هستند. مایع نخاعی pH حدود ۷.۳ دارد که اگر با آب مخلوط شود، میتواند به حدود ۷.۱ کاهش یابد. اینکه آیا کارول بر اساس آنچه در سردخانه میبیند، متوجه این موضوع میشود یا خیر، دشوار است.
نگاهی به قسمت پنجم سریال پلوریبوس
روی هم رفته، این یک تغییر هیجانانگیز برای سریالی است که کمی کند بوده است. بازی بازیگران عالی است. فیلمبرداری آن زیبا و عمدتاً هوشمندانه نوشته شده است. این قسمت نفس تازهای بود زیرا پویایی داستان را به طرز چشمگیری تغییر داد. سه قسمت آخر شامل تکرار مکررات یک گزاره بود: کارول ناراحت است، با یکی از افراد ذهن کندویی روبرو میشود، آنها تمام تلاش خود را میکنند تا لبخند خود را حفظ کنند در حالی که با صبر و حوصله با کجخلقی او کنار میآیند، او خسته میشود؛ تکرار تکرار تکرار. اما در این قسمت بالاخره همه کارول را ترک کردند. نشان داد کارول چقدر به تنهایی درمانده است - نه فقط وقتی که مجبور است با کایوتهای عجیب و غریب گرسنه سر و کله بزند، بلکه همچنین نشان داد که بدون آن آدمهای مزاحم و گوشهگیر که هر روز با آنها صحبت کند، چقدر تنهاتر است. معلوم شد، حتی افرادی که از بدبختی خود لذت میبرند و خود را گرگهای تنها میدانند، از تنها بودن واقعی و کاملاً لذت نمیبرند.
شباهت پلوریبوس با چت جیپیتی چیست؟
به طور کلی این سریال واقعاً شباهتهای جالبی با ChatGPT و هوش مصنوعی مولد دارد. روشی که ذهن کندویی میخواهد کارول را راضی کند و به نوعی خواستههای او را تقویت کند در حالی که واقعاً آنچه را که میخواهد به او نمیدهد؛ این موضوع قطعاً یادآور مکالمات با چتباتهای هوش مصنوعی است. هرچند تصور اینکه هوش مصنوعی وقتی متوجه میشود بشریت ارزش تلاش کردن ندارد و او را ترک کند، با واقعیت جهان ما همخوانی ندارد.