داستان این فیلم که برگرفته از ماجرایی حقیقی در ماههای پایانی جنگ جهانی دوم ساخته شده در رابطه با قهرمانی به نام "دزموند داس" (گارفیلد) است که به عنوان پزشک معالج وارد خدمت میشود و در زمان جنگ به منطقهی نبرد اوکیناوا فرستاده میشود. اما داس بر اساس اعتقادات انسانیاش حاضر نیست اسلحه بدست بگیرد و معتقد است که او در جنگ بجای گرفتن جان انسانها باید جان افراد را نجات دهد. در ادامه دزموند با دستان خالی به میدان جنگ فرستاده میشود و تبدیل به اولین سربازی میشود که بدونه شلیک حتی یک گلوله موفق به دریافت مدال افتخار شده است.
دزموند داس قهرمان واقعی جنگ جهانی دوم است. اینکه او چگونه قهرمان هر دوطرف دعوای این جنگ تمام عیار بود، خود دارای نکاتی است که در مفهوم رفتار انسانی و اجتماعی گنجانده شده است. آخرین فیلم کارگردان مشهور سینما Mel Gibson به معرفی قهرمانی نه از نوع فرازمینی و ابرقهرمان های دنیای خیالی و کمیک با شاخصه های منحصر بفردی چون فیزیک بدنی یا رفتارهای محیرالعقول، بلکه قهرمانی با المان های عینی دنیای واقعی می پردازد.
Mel Gibson اینبار نیز همانطور که از او انتظار می رفت، دست به ساخت فیلمی با محوریت مضامین انسانی و بشدت ضد جنگ زده است که برای رساندن پیام خود از نشان دادن هرگونه خشونت منزجر کننده فضای جنگ از گلوله تا خون از خمپاره تا تکه تکه شدن انسان ها و بتصویر کشیدن درد ها و بی رحمی ها ابایی نمی کند.
سرباز دزموند داس قهرمانی است که به دلایل مذهبی و اعتقادی حاضر به استفاده و یا حتی بدست گرفتن اسلحه برای حضور در جنگ جهانی نمی شود ولی بر خود واجب می داند تا در آن فضا قرار گیرد تا حضوری نه به معنای گرفتن جانی بلکه برای نجات آن تلاش کند.
کارگردان در بازآفرینی فضای جنگ جهانی و نبرد معروف به جزیره اوکیناوا در سال 1945 که منجر به شکست ژاپن شده است، بسیار عالی عمل می کند، فیلم در ابتدا به معرفی دو برادر و رابطه ی آن دو در دوران کودکی می پردازد ولی متاسفانه پس از دقایقی این مقدمه چینی کاملا رها شده و داستان از نقطه دیگری از سر گرفته می شود.
بازی ها به واسطه شخصیت پردازی خوب در دل فیلنامه، بسیار عالی است، به طور مثال بازی پدر دزموند که فردی بازمانده از جنگ با آسیب های روانی برجا مانده از آن و یا بازی کوتاه Teresa Palmer در نقش معشوقه (با آنکه در کلیت فیلم، عشق میان این دو بسیار کم و کمرنگی در جریان ...
دزموند داس قهرمان واقعی جنگ جهانی دوم است. اینکه او چگونه قهرمان هر دوطرف دعوای این جنگ تمام عیار بود، خود دارای نکاتی است که در مفهوم رفتار انسانی و اجتماعی گنجانده شده است. آخرین فیلم کارگردان مشهور سینما Mel Gibson به معرفی قهرمانی نه از نوع فرازمینی و ابرقهرمان های دنیای خیالی و کمیک با شاخصه های منحصر بفردی چون فیزیک بدنی یا رفتارهای محیرالعقول، بلکه قهرمانی با المان های عینی دنیای واقعی می ...
سیری در جنگ، سلوک بی جنگ!
لبه هکسا به کارگردانی مل گیبسون محصول سال 2016 پیش از آن که یک فیلم جنگی باشد فیلمی با درونمایهی مذهبی و عرفانی است. مل گیبسون در بهترین فیلم خود توانسته با فرم درست حس مذهبی تولید کند؛ از همان صحنهی دعوا و نگاه پسر بچه به تابلو و حرکت دوربین تا اشاره به گناه قتل و نمای آخر که دزموند (اندرو گارفیلد) گویی به طرف آسمان میرود، همراه با موسیقی دلنشین و آرامشی که در چهرهی اوست و نوع حرکت دوربین که باعث حس دینی میشود، به درستی چهارچوب فیلم را تشکیل داده است. فیلم را می شود به سه قسمت تبدیل کرد اول کودکی دزموند و شوک و ترسی که او از قتل برادرش پیدا میکند و نمایش محیط خانواده و برخورد بد پدر تام (هوگو ویوینگ) با همسر و فرزندانش که رابطهی اعضای خانواده ...
لبه هکسا به کارگردانی مل گیبسون محصول سال 2016 پیش از آن که یک فیلم جنگی باشد فیلمی با درونمایهی مذهبی و عرفانی است. مل گیبسون در بهترین فیلم خود توانسته با فرم درست حس مذهبی تولید کند؛ از همان صحنهی دعوا و نگاه پسر بچه به تابلو و حرکت دوربین تا اشاره به گناه قتل و نمای آخر که دزموند (اندرو گارفیلد) گویی به طرف آسمان میرود، همراه با موسیقی دلنشین و آرامشی که در چهرهی اوست ...