جستجو در سایت

    8/10امتیاز سلام سینما
    1380سال ساخت
    cinemaایرانی

    غزل

    غزل و داریوش به هم علاقه مندند، اما خانواده غزل با ازدواج آن دو مخالف است. وقتی غزل را به خاطر رابطه با داریوش از دانشگاه اخراج می کنند، او از داریوش می خواهد تا تکلیفش را روشن کند. داریوش که زندگی نابسامانی دارد با دوست صمیمی اش اسی که از شهرستان آمده و در یک نمایشگاه اتومبیل کار می کند زندگی می کند. اسی به داریوش پیشنهاد می دهد که با دزدیدن اتومبیل گران قیمت و فروش آن، مشکلاتش را حل کند. داریوش اتومبیل خسرو را می دزدد و می فروشد و با غزل قرار می گذارد که به خارج از کشور بروند، اما لو می رود و دستگیر می شود. پول ها نزد غزل است و او سعی می کند با بازگرداندن آنها به خسرو رضایت او را برای آزادی داریوش به دست آورد. خسرو مخالفت می کند و می گوید که اتومبیلش را می خواهد. غزل با راهنمایی دوستش شیدا تصمیم می گیرد به خسرو بگوید از داریوش باردار است. ترفند آن دو مؤثر می افتد و خسرو رضایت می دهد، اما به غزل می گوید او همان دختری است که مدت ها پی اش می گشته و با وجود شرایطی که دارد، حاضر است با او ازدواج کند و سرپرستی بچه را نیز برعهده بگیرد. غزل با خسرو ازدواج می کند و داریوش قسم می خورد که از آنها انتقام بگیرد. پس از دو ماه داریوش از زندان آزاد می شود و با بهانه های مختلف مزاحم غزل و خسرو می شود. او حتی برای تهدید آنها به کمک اسی سلاحی کمری نیز تهیه می کند، اما نهایتاً رضایت می دهد پنجاه میلیون بگیرد و دست از سر او و غزل برمی دارد. از آن سو خسرو و خانواده اش که حالا حضور و تولد بچه را جدی گرفته اند در تدارک استقبال از تولد بچه هستند. غزل که در مخمصه گرفتار شده سعی می کند به خسرو بقبولاند تولد این بچه به مصلحت هیچ کس نیست و خسرو با بهانه همین بچه دوباره مزاحم آنها خواهد شد. اصرار بیش از حد خسرو برای تولد و سرپرستی بچه باعث می شود غزل به راز زندگی خسرو پی ببرد. خسرو می گوید بر اثر یک بیماری دیگر هیچگاه توانایی پدر شدن را ندارد و برای همین تولد این بچه برای او مهم و حیاتی است. غزل که می فهمد چگونه زندگی اش به بازی گرفته شده، دوباره نسبت به داریوش احساس محبت می کند و تصمیم می گیرد به او بپیوندد، اما قبل از آن پنجاه میلیون تومانی را که خسرو به او داده پس می گیرد و به خسرو می دهد. سپس به رغم پشیمانی خسرو و محبتش به او، وی را ترک می کند. داریوش با قرار قبلی در پارک منتظر غزل است، اما غزل در نهایت تصمیمش را عوض می کند و در حالی که در اتومبیل نشسته به مرور زندگی اش می پردازد و تصمیم می گیرد به تنهایی به زندگی اش ادامه بدهد.
    گالری تصاویر
    عوامل
    برنامه ریزمحمدحجت ذیجودی
    دستیار کارگردانمحمدحجت ذیجودی
    منشی صحنهافسانه زمانی
    دستیار برنامه ریزفراز سراج زاده
    بازیگرنیما فلاح
    بازیگرترگل قمی
    بازیگررضا قمی
    بازیگرغلامرضا
    تهیه کنندهحبیب اسماعیلی
    دستیار تولیدفراز سراج زاده
    مدیر فیلمبرداریمجتبی رحیمی
    دستیار فیلمبردارسعید واثق
    طراح صحنه و لباسنگار جاودان
    دستیار صحنه و لباسسعیدامین سماک
    دستیار صحنه و لباسسمیرا شجاعی
    صدابردارجواد مقدس
    طراحی و ترکیب صدافرهاد ارجمندی
    اخبار