تغییرات بی دلیل / یادداشتی بر فیلم «پنجاه قدم آخر»، ...
واحد اطلاعات عملیات لشکر مصمم است رادار رازیت عراق را در یکی از جبهههای غرب از کار بیاندازد. برای این کار هرمز شکیبا (بابک حمیدیان) مهندس نخبه اما ناآشنا با فضای جنگ را با پیشنهاد معافیت از سربازی راضی به همکاری میکند تا رادار دشمن را کور کند. بدین ترتیب نیروهای لشکر زرهی نجف اشرف موفق به انجام عملیات ولفجر 4 میشوند.
در «پنجاه قدم آخر» با یک نیمه متوسط و یک نیمه فاجعهآمیز مواجه هستیم. در نیمه اول فیلم که موضوع حول انجام عملیات میچرخد فیلمنامه نسبتا هدفمند است اما پس از انجام عملیات به یکباره با داستانی بی هدف و ریتمی کند و حوصله سر بر مواجه میشویم. تغییرات کاراکتر اصلی در فیلم بدون انگیزه و دلیل کافی صورت میگیرد و معرفی دیگر کاراکترها آنقدر ناقص است که مثلا بعد از کشته شدن هواژین (طناز طباطبایی) هیچ احساسی به مخاطب منتقل نمیشود. ساخت یک فیلم موفق جنگی نیازمند بودجه مشخص و جلوههای ویژه خاص این نوع فیلمها است؛ اما در پنجاه قدم آخر صحنهپردازیها بیش از حد ابتدایی و بدون دقت لازم انجام شده و فیلم در مجموع ارزان تمام شده است. در چند جای داستان بر این نکته تاکید شده که نیروهای دشمن آرزوی تسلیم شدن در مقابل نیروهای خودی را دارند! در کدام جنگی چنین موضوعی صادق بوده است؟ حضور بچه خواهر هواژین در فیلم آنقدر بی مورد است که حتی کارگردان نیز حضور او را فراموش میکند؛ کاملا مشخص است که سکانس تحویل دادن بچه بعدا به فیلم اضافه شده است. صحنههای پیکنیک کنار رودخانه و کباب کردن ماهی بیشتر جنبه طنز به خود گرفته است!
نکته مثبت فیلم بازی خوب بابک حمیدیان است که در اکثر لحظات یک تنه فیلم را پیش میبرد. طناز طباطبایی هم که بعد از بازی در «هیس!» انتظارها از خودش را بالاتر برده به خوبی ...
واحد اطلاعات عملیات لشکر مصمم است رادار رازیت عراق را در یکی از جبهههای غرب از کار بیاندازد. برای این کار هرمز شکیبا (بابک حمیدیان) مهندس نخبه اما ناآشنا با فضای جنگ را با پیشنهاد معافیت از سربازی راضی به همکاری میکند تا رادار دشمن را کور کند. بدین ترتیب نیروهای لشکر زرهی نجف اشرف موفق به انجام عملیات ولفجر 4 میشوند.
در «پنجاه قدم آخر» با یک نیمه متوسط و یک نیمه فاجعهآمیز مواجه هستیم. در نیمه ...