در سلامسینما جستجو کنید
فیلم سینمایی
از 0 رای
-
فرامرز مهندس جوانی است که برای آموزش کشاورزی به روستایی می رود، و اهالی را به مشارکت در آبادانی روستا تشویق می کند. ستاره، که با پدرش کدخدا یوسف علی زندگی می کند، بیش از دیگران با مهندس همراهی می کند. در غیبت فرامرز شکارچی شرور و ولنگاری به نام مراد وارد روستا می شود و کدخدا را ترغیب می کند که اجازه بدهد دخترش با او به شهر برود. دختر که در انتظار بازگشت فرامرز و ازدواج با او است، به ترغیب میل خود، همراه مراد به شهر می رود و در کاباره او به کار خوانندگی می پردازد. فرامرز ستاره را می یابد و پس از مرافعه با مرادخان دختر را به خانه ی پدرش هوشیار می برد. مرادخان با مادر فرامرز تماس می گیرد و شایعه می کند که ستاره رقاصه ی فاسد کاباره ی او است. زن و شوهر ستاره را از خانه شان می رانند و فرامرز به جست و جوی او می رود، و مدتی بعد که از یافتن ستاره خسته شده، به توصیه ی مادرش، با دخترعمویش محبوبه ازدواج می کند. محبوبه با شوهرش بنای ناسازگاری می گذارد، و به بستر بیماری می افتد. او را به بیمارستان منتقل می کنند، و ستاره که پرستار همان بیمارستان است مراقبت او را عهده می گیرد. مراد با خوراندن سم به محبوبه موجب مرگ او می شود، و ستاره در مظان اتهام قرار می گیرد، اما فرامرز با به دست آوردن سرنخی از مراد او را به دام می اندازد، و زندگی تازه ای را در کنار ستاره آغاز می کند.
کارگردان: عزیزالله رفیعی
نویسنده: عباس کسایی