صفی یزدانیان با فیلم قبلی اش یعنی در دنیای تو ساعت چند است؟ به یک شاعرانگی خوب در سینما رسیده بود که با حال و هوا و فضای فیلم بشدت ارتباط برقرار می کردیم و ماجرای عشقی که در شعر و شاعری می شد جستجویش کرد
این بار هم یزدانیان برای سینمای خود از یک سینمای شاعرانه استفاده می کند. ناگهان درخت داستان مردی ست که روایت دوران کودکی و جوانی و حال اش را توصیف می کند اما اینکه این ایده تا چه حد توانسته است در ادبیات داستانی فیلم درست سر جایش بنشیند قابل بحث و کنکاش است
ناگهان درخت در حالی که می توانست شاعرانه ای تر و تمیز و شسته و رفته نظیر فیلم قبلی دربیاید، از جایی لطمه می خورد که مهمترین ضربه را به فیلم وارد میکند. پراکنده گویی.
پراکنده گویی بیش از حد در فیلم و اطلاعات نه چندان کافی و به درد بخور مسیر فیلم را به نحوی عوض می کند که حتی در لحن و فرم فیلم هم تاثیر منفی می گذارد. لحن فیلم از جایی به بعد تکلیفش با خودش معلوم نیست. جایی می خواهد فانتزی باشد. جایی می خواهد شاعرانگی اش را حفظ کند جایی می خواهد طعنه زیرپوستی سیاسی بزند جایی رئال می شود و گاهی سوررئال. این عدم توازن بین لحن و فضای شکل گرفته باعث شده است فیلم سر در گم بنظر بیاید و حتی در جایی افت ریتم داشته باشد.
ما در فرم فیلم هم با عدم یکدست بودن مواجه هستیم به نحوی که فیلمی با فرم منسجم و هماهنگ نمی بینیم بعضی از صحنه هایش مثل صحنه جاده ای که دو خانواده مسیری را می روند و در آخر به پلیس می رسند صحنه های جذاب و گیرایی ست که اگر به کل فیلم بسط پیدا می کرد می توانست از لحاظ فرمی یکدست جلوه کند که این امر با پراکنده گویی های زیاد و عوض شدن مسیر فیلم در ادامه کاملا برهم میریزد. ما تصویرهای خوبی از طبیعت و رشت زیبا و کادرهای تصویری ...
صفی یزدانیان با فیلم قبلی اش یعنی در دنیای تو ساعت چند است؟ به یک شاعرانگی خوب در سینما رسیده بود که با حال و هوا و فضای فیلم بشدت ارتباط برقرار می کردیم و ماجرای عشقی که در شعر و شاعری می شد جستجویش کرد
این بار هم یزدانیان برای سینمای خود از یک سینمای شاعرانه استفاده می کند. ناگهان درخت داستان مردی ست که روایت دوران کودکی و جوانی و حال اش را توصیف می کند اما اینکه این ایده تا چه حد توانسته است در ...
که مشکل ببرم جان
فرهاد قابسازِ در دنیای تو ساعت چند است؟ دیگر همهی عمر نمیترسد. اینبار پنهان میشود. هرکاری میکند تا هیچکاری نکند. کم که میآورد وسط جاده دراز میکشد و در خود مچاله میشود. مانندِ جنینی در دلِ مادر. همهچیز او را به مادر برمیگرداند. مادر راویِ فرهاد است. دستهایش، انتظارش برای بازگشت او، تنها نهار خوردنها، صدای نفسهایش در خواب که بندِ زندگی فرهاد است. فرهاد و مادر بدون هم معنایی ندارند. انگار کمی از دیوانگیهایش از او آماده است. هردو دوری را تحمل میکنند. مادر از فرهاد و فرهاد از مادر و مهتاب. هردو هم جایی دیگر طاقتشان طاق میشوند و به حرف میآیند و هر دو از آنهایی که منتظرشان هستند میخواهند که برگردندند؛ حتی به دروغ.
فرهاد به دستِ زنها متصل است، حتی با ...
فرهاد قابسازِ در دنیای تو ساعت چند است؟ دیگر همهی عمر نمیترسد. اینبار پنهان میشود. هرکاری میکند تا هیچکاری نکند. کم که میآورد وسط جاده دراز میکشد و در خود مچاله میشود. مانندِ جنینی در دلِ مادر. همهچیز او را به مادر برمیگرداند. مادر راویِ فرهاد است. دستهایش، انتظارش برای بازگشت او، تنها نهار خوردنها، صدای نفسهایش در خواب که بندِ زندگی فرهاد است. فرهاد و مادر بدون هم معنایی ...
غوطه ور در گذشته
«ناگهان درخت» فیلمی است که به همان سبک و سیاق فیلم قبلی صفی یزدانیان ساخته شده است. فیلمی مملو از شعر، رنگ، نوستالژی و قاب بندی های زیبایی که بیشتر به تابلوی نقاشی می مانند تا فیلم.
برخلاف بسیاری از فیلمسازان، صفی یزدانیان هرگز فیلم خود را مهندسی نمی کند. او به دنبال این نیست که فیلمی مبتنی بر چارچوبها و قواعد و قوانین مختلف بسازد بلکه شاید بتوان آثار او را آثاری "دلی" به حساب آورد.
درهر دو فیلم صفی یزدانیان، شاید نقش و حضور دیگر هنرها بسیار پررنگ تر از خود سینما باشند. قاب های او شبیه عکس هایی زیبا هستند. همان طور که موسیقی به شکل شگفت انگیزی با فیلم عجین می شود و شاید حتی از آن پیشی می گیرد. صفی یزدانیان در تقطیع زمان و پیوند زدن برهه های مختلف زمانی به منظور ...
«ناگهان درخت» فیلمی است که به همان سبک و سیاق فیلم قبلی صفی یزدانیان ساخته شده است. فیلمی مملو از شعر، رنگ، نوستالژی و قاب بندی های زیبایی که بیشتر به تابلوی نقاشی می مانند تا فیلم.
برخلاف بسیاری از فیلمسازان، صفی یزدانیان هرگز فیلم خود را مهندسی نمی کند. او به دنبال این نیست که فیلمی مبتنی بر چارچوبها و قواعد و قوانین مختلف بسازد بلکه شاید بتوان آثار او را آثاری "دلی" به حساب آورد.
درهر ...
انگار نویسنده خواسته از دفتر خاطراتش یه فیلم در بیاره. تکنیکهای نورپردازی و کادربندیش خوبش روند خسته کننده فیلم رو کمرنگ میکنه ولی تا آخرش گذاشتن بیننده تو فضای گنگ اذیت کننده هست
فیلم بیوگرافی خوبی و فرم متناسبی داشت بازی بازیگران بخصوص پیمان معادی در بعضی از سکانسها کوک نبود وپایانش میشد بهتر باشه نکته بعد قصه هایی بود که در ابتدای فیلم بهشون اشاره شد ولی در ادامه هیچ چیزی از این داستانها ندیدم انگار که سانسور شده بود. در کل دیالوگهای خوبی داشت وعلاوه بر طرح سناریو قوی بود
یک فیلم چرت و پرت محض.
حیف پول و وقت که هدر دادیم.
واقعا هدف کارگردان از این فیلم چی بود؟
بازی ضعیف و خشک و بی روح پیمان معادی و مهناز افشار در سراسر فیلم مشهوده.
وسط فیلم میخواستم پاشم از سالن سینما برم بیرون
فیلم خیلی احساسی و شاعرانه بود. درسته خیلی ایراد بهش وارد بود ولی اینقدر حس خوبی با دیدنش بهم دست داد که دیگه به مشکلات فیلم اهمیت ندادم. از اون فیلمهایی بود که باید از فیلم لذت برد نه به مسابقه و رقابت فکر کرد.
انقدر بد که میخواستم وسطش بلند بشم
بر خلاف فیلم در دنیای تو این فیلم بدی بود.
بازی بد افشار بازی اقای معادی رو خراب کرده بود...
سعی بر نوستالژی سازی اما وقتی کلاژ کلاژ بخوای بچسبونی و لی فیلمت قصه و حال نداشته باشه نتیجه اش میشه این افتضاح
اشتباه از انتخاب تهیه کننده شروع میشه که به اشتباه انتخاب بازیگرا وشاید مجبور شدن کارگردان به گرفتن این تصمیم منجر میشه و به سقوط کامل فیلم منتهی میشه
بازی سرد و تخت وخودنماینه بازیگران اصلی(-نقش مادر)اولین و کاری ترین ضربه رو به فیلم زده شما رو ارجاع میدم به پلان به پلان فیلم قبلی کارگردان و بازیه بازیگران اون فیلم که قطعا بهترین عاشقانه سینمایه ایران بعد از انقلابه
نکته دوم شخصی تر شدن فیلم و فیلمنامس یعنی خیلی خیلی شخصی تر شدن تا جایی که برخلاف فیلم قبلی یزدانیان که میشد عاشق نباشی شمالی نباشی انزلی نرفته باشی فرانسوی بلد نباشی ولی فیلمو بفهمی و لذت ببری اینجا دیگه نمیتونی چون خاطرات کودکی آقای یزدانیان ما بر خلاف خاطرات کودکی کارگردان فیلم روما زیاد جذاب نیست
بازیگرهای فیلم آدمو گول میزنه که حتما با فیلم خوبی طرفیم ولی بنظر میرسید همشون بخاطر رودروایسی با پیمان معادی توی این فیلم حضور پیدا کرده بودن! بعد از نیم ساعت نصف سالن بلند شدن رفتن بقیه هم داشتن با گوشی هاشون ور میرفتن از بس فیلم حوصله سربری بود والا منم نتونستم تا آخر بشینم حدوداً 1 ساعتشو دیدم زدم بیرون
پراکنده گویی بیش از حد در فیلم و اطلاعات نه چندان کافی و به درد بخور مسیر فیلم را به نحوی عوض می کند که حتی در لحن و فرم فیلم هم تاثیر منفی می گذارد. لحن فیلم از جایی به بعد تکلیفش با خودش معلوم نیست. جایی می خواهد فانتزی باشد. جایی می خواهد شاعرانگی اش را حفظ کند جایی می خواهد طعنه زیرپوستی سیاسی بزند جایی رئال می شود و گاهی سوررئال. این عدم توازن بین لحن و فضای شکل گرفته باعث شده است فیلم سر در گم بنظر بیاید و حتی در جایی افت ریتم داشته باشد.
ناگهان درخت نه داستان درستی داره نه شخصیت پردازی مناسب پس باید به درد سطل آشغال بخوره اما قاب بندی های عالی و موسیقی بی نظیره فیلم تماشاگر رو پای فیلم نگه میداره و اگر بتونی دل به دل فیلم بدی حس و حال خوبی بهت دست میده...
آروم و عاشقانه . فيلمي كه يا خيلي خوشت مياد ازش يا أصلا ارتباط برقرار نميكني باهاش . فيلم با يه تدوين مجدد خيلي بهتر ميتونه با تماشاگر ارتباط برقرار كنه