مریم کمیجانی زن جوانی که به دلیل قتل شوهرش ناصر ضیا به مرگ محکوم شده است، در شب یلدا به استودیو برنامه تلویزیونی پربیننده لذت عفو آورده میشود تا توسط تنها فرزند مقتول (مونا ضیا) بخشیده شود.
مسعود بخشی در «یلدا» تمام بار درام را بر دوش هیجان پشت صحنه و روی آنتن زنده تلویزیون قرار داده است. روایتی که بنا دارد اجتماعی باشد و چند مساله را در هم ریخته و از دل آن فیلمی به نام «یلدا» پدید آورده است. روایت کاریکاتوری از تلویزیون و شیوه روی آنتن بردن برنامه که در نگاه خوشبینانه میتوان آن را هجو و تمسخر برنامههایی چون «ماه عسل» دانست. همه چیز هم برای این کار جور است؛ مجریای که میتوان شباهتهایی به اداهای احسان علیخانی در او دید، مضمونی مشابه ماه عسل و دعوت از 2 میهمان شاکی و متشاکی در مقابل هم تا هم برنامه را پرمخاطب کند و در آنتن ریاکارانه خود کار خیری را به رخ بکشد؛ روایت اشک و غم در شبهای شادی مردم. اما «یلدا» بیشتر از آنکه ماه عسل و صداوسیما را هجو کند خودش تبدیل به کاریکاتوری خندهدار از دغدغه اجتماعی شده است. روایتهای بیمنطقی که هیچ توجیهی برای رخ دادن آن در فیلم نمیبینیم. همه چیز از در و دیوار ناگهان سر میرسند و داستان قصه را پیش میبرند بدون آنکه جرات داشته باشیم از دلیل وقوع این رویدادها بپرسیم، چرا که اتفاق بیدلیل دیگری رقم میخورد و زیر انبوه پیرنگهای مضحک و داستان پر کن، غرق میشوی. جذابتر از قصه، کاراکترهایی هستند که نه از پیشینهشان خبری هست و نه به اندازه کافی عمیقند. نه به تیپ میرسند و نه میتوان از آنها رگههایی بیرون کشید که بتوان همزادپنداری کرد. شاخصترین شخصیت که به نظر فیلم متاثر از او ساخته شده و دال همه اتفاقات است، شخصیت مادر مریم است. معصومه بیگم که خود را مسیح مینامد، دخترش را وادار میکند با مردی 42 سال بزرگتر از او ازدواج کند، بعد از این اتفاق – کشته شدن غیرارادی همسر به دست مریم- بدون اجازه تمام اتفاقات شخصی او را روی آنتن میبرد، ...
مسعود بخشی در «یلدا» تمام بار درام را بر دوش هیجان پشت صحنه و روی آنتن زنده تلویزیون قرار داده است. روایتی که بنا دارد اجتماعی باشد و چند مساله را در هم ریخته و از دل آن فیلمی به نام «یلدا» پدید آورده است. روایت کاریکاتوری از تلویزیون و شیوه روی آنتن بردن برنامه که در نگاه خوشبینانه میتوان آن را هجو و تمسخر برنامههایی چون «ماه عسل» دانست. همه چیز هم برای این کار جور است؛ مجریای که میتوان شباهتهایی ...
پاشش با دِبی بالای وایتکس بر پیکره سلبریتیهای متصل ...
افتتاحیه آتشین با نمای بالای تهران و خردشدگی همه کس و همه چیز و بعد حرکت سیال دوربین تا دل جام جم بدون ادا و اطوارهای موجود در فیلمهای بهظاهر استراتژیک حکایت دارد از آن که ساخت فیلم خوب بیش از پشتوانه به عقل نیاز دارد.
مسعود بخشی بی ادعا، هیجان ایجاد میکند! بی نقص، استودیوهای جام جم را بازسازی میکند و بی لکنت روایت میکند!
"یلدا" به طور کامل و بیشعار به نقد ...ی رسانه ای میپردازد که نام ملی را گرفته و از ملیت بیشتر تاراج منابع ملی را آموخته! یک نقد بدون تظاهر، بدون اغراق و بدون زدن به در و دیوار! با طعنههای بجا به اختاپوسهای "ستاره چیز مربع" که بالا و پایین مخاطبان را یکی کرده اند.
ایراد مسعود بخشی آنجاست که ...
افتتاحیه آتشین با نمای بالای تهران و خردشدگی همه کس و همه چیز و بعد حرکت سیال دوربین تا دل جام جم بدون ادا و اطوارهای موجود در فیلمهای بهظاهر استراتژیک حکایت دارد از آن که ساخت فیلم خوب بیش از پشتوانه به عقل نیاز دارد.
مسعود بخشی بی ادعا، هیجان ایجاد میکند! بی نقص، استودیوهای جام جم را بازسازی میکند و بی لکنت روایت میکند!
"یلدا" به طور کامل و بیشعار به نقد ...ی رسانه ای ...
تردید بسیار داشتم که پس از دیدن چندین فیلم مطرح بر اکران سی و هفتمین جشنواره فجر و عدم رضایتمندی از کیفیت و ساختار فیلمهایی با سوژههایی تقریباً تکراری به دیدن فیلم ناشناسی از کارگردان نه چندان مطرح تحت نام (یلدا) بروم.
دور از انتظار نیست که در جشنوارهها گاهاً شگفتیها را آثاری ایجاد میکنند که با کمترین ادعا بصورتی گمنام به نمایش درمیآیند.
نه فیلم یلدا شاهکار است و نه کارگردان و دستاندرکاران آن چنین ادعایی را مطرح میکنند، آنچه که در ابتدا برای من قابل شناسایی بود صرفاً اسم علی مصفا بعنوان یکی از تهیهکنندگان مالی و بابک کریمی بعنوان بازیگری که در کارهای آقای اصغر فرهادی شناخته بودم.
فیلم بر محور قتل همسر و مشابه با یکی از برنامههای تلویزیونی ساخته و پرداخته شده که در نوع خود قابل بررسی بوده و ضمن اینکه فیلم ادعای عجیب و غریب نداشته، فارغ از شعارهای روشنفکرانه، زیادهگوییهای امروزی است.
لوکیشنهای اصلی فیلم در یک یا دو مکان مشخص و شروع فیلم با نمایی از شهری شلوغ و پر از ماجرای تهران آغاز میشود و در پایان تمامی عوامل، افراد و دستاندرکارانی که هر یک دغدغه کاری یا منافع شخصی خویش را یدک میکشد و همراه با تماشاگر، در حول محور اصلی فیلم، هم جهت میشوند.
داستان بسیار روان فیلم با ساختار منسجم، شخصیتپردازیهای محسوس و تدریجی به همراه تعلیقهای مناسب باعث گردیده تا این فیلم، بهعنوان یک اثر سهل و ممتنع و قابل قبول ارائه گردد.
اگرچه این فیلم بهعنوان کار اول یا احیاناً دوم آقای مسعود بخشی از نقصها و کاستیهایی مهمی برخوردار میباشد ولی به منظور جلوگیری از نقل کل قصه فیلم، تلاش خواهم نمود تا نقطه نظرات و تحلیل خود را پس از اکران عمومی ارائه نمایم.
« با آرزوی موفقیت کارگردان، هنرمندان و دستاندرکاران فیلم یلدا »
فاطمه شوکتی مقدم
اصلا فیلم خوبی نیست ، بصورت کلی هیچ یک از پارامتر های فنی لازم که یک کارگردان باید برای ساختن یک فیلم رعایت کند را ندیدیم که بخواهیم حتی انتقاد و یا تحسین کنیم . اصلا تماشای این فیلم را توصیه نمیکنم
انگار دارید یه قسمت از ماه عسل رو نگاه میکنید منتهی از توی اتاق فرمان! :))
داستانش بد نبود ولی پرداخت داستان بسیار ضعیف بود با بازی های بشدت اعراق آمیز و اذیت کننده...به هر حال از یه کارگردان کار اولی نمیشه زیاد خرده گرفت مخصوصا که خیلی از فیلمهای پر ادعای جشنواره از این فیلم ضعیفتر بوده اند.