شاید بشود گفت: هر کارگردانی بالاخره روزی به جایی می رسد که فیلمی بسازد راجع به سینما. درواقع سینما برای سینما. از "روز برای شب (شب آمریکایی)" فرانسوا تروفو که فیلمی بود در مورد سیر ساخته شدن یک فیلم که نقش کارگردانِ درون فیلم را هم خود تروفو بازی می کرد، بگیر تا "تاریخ (های) سینما" ژان لوک گدار که پردازشی وسواس گونه و شگرف به جهان فیلم ها دارد. گاه از حوزه نوستالژی بازی و عشق به سینما می آید مثل "سینما پارادیزو" تورناتوره و گاه مخاطب را به درون فیلم می کشد و پرده سینما را از مقابل چشمانش کنار می زند همچون "پنجره پشتی" آلفرد هیچکاک. گاه نگاه زیرلایه ای تر است، همچون "پرسونا" برگمان. به یاد آورید سکانس ابتدایی پرسونا را. دست کودک بر کلوز لیا اولمان، ترکیب چشمان و دست کودک که جای سوژه و ابژه را تغییر می دهد و اهمیتی خودبازتابنده پیدا می کند نسبت به چیزی که برگمان می خواست سینماتوگرافی بنامد. حال تارانتینو در نهمین اثرش دست به ساخت فیلمی در مورد برهه ای از تاریخ سینمای هالیوود زده است. دوره ای که وسترن های آمریکایی رو به افول است و شرایط نابسامان و بروس لی هست و پولانسکی که به تازگی سه گانه اش را با "بچه رزماری" تکمیل کرده و.... .
تمهید تارانتینو برای مواجهه مخاطب با چنین وضعیتی، دست اندازی او به شیوه های آیرونی در بیان سینمایی است. شیوه های آیرونی از موارد رایج در سینمای پست مدرن و معاصر است. در این سینما، تماشاگرانی فرض می شوند که از تاریخی که فیلم در آن می گذرد آگاه باشند و از آنجایی که شیوه ی پست مدرن تارانتینو در انتقاد به مدرنیته اساسا به گذشته می نگرد، مسئله فیلم بر سر ارجاع به بیشترین منابع برای مخاطب و چگونگی برخورد فیلمساز با آن است. یکی از وجوه بارز در پرداخت به آثار ...
شاید بشود گفت: هر کارگردانی بالاخره روزی به جایی می رسد که فیلمی بسازد راجع به سینما. درواقع سینما برای سینما. از "روز برای شب (شب آمریکایی)" فرانسوا تروفو که فیلمی بود در مورد سیر ساخته شدن یک فیلم که نقش کارگردانِ درون فیلم را هم خود تروفو بازی می کرد، بگیر تا "تاریخ (های) سینما" ژان لوک گدار که پردازشی وسواس گونه و شگرف به جهان فیلم ها دارد. گاه از حوزه نوستالژی بازی و عشق به سینما می آید ...
می خواهم زنده بمانم
روزی روزگاری در هالیوود جدیدترین ساخته تارنتینو کارگردان شمشیر باز سینمای جهان ، نبرد خونین میان هنر و ذائقه درونی است . یک تقلب بزرگ از همه چیز که هیچ چیزی از آن حاصل نمی شود . برخلاف بسیاری از نقد های مثبتی که به فیلم شده ، بر این باورم که این اثر ضعیف ترین ساخته تارانتینو در طول سالهای فعالیت او است .
*در آغوش پاچینو
قصه با روایتی نوستالژیک از زندگی ریک دالتون آغاز می شود . یک ماجراجویی بی سر و ته که محوریت آن کلیف ، بدلکار دالتون ، قرار دارد . اشاره به تاریخ سینما در این اثر ابدا شکل سینمایی پیدا نکرده است چرا که لحظاتی که تارانتینو مخاطب را به حضور در پشت صحنه یک فیلم وسترن که دالتون در حال ایفای نقش در آن است دعوت می کند به مراتب لذت بخش تر از ...
روزی روزگاری در هالیوود جدیدترین ساخته تارنتینو کارگردان شمشیر باز سینمای جهان ، نبرد خونین میان هنر و ذائقه درونی است . یک تقلب بزرگ از همه چیز که هیچ چیزی از آن حاصل نمی شود . برخلاف بسیاری از نقد های مثبتی که به فیلم شده ، بر این باورم که این اثر ضعیف ترین ساخته تارانتینو در طول سالهای فعالیت او است .
*در آغوش پاچینو
قصه با روایتی نوستالژیک از زندگی ریک دالتون آغاز می شود . یک ...
این دیگه چیه؟
Pulp Fiction مثال بارز داستانگویی است.فیلمی که برای خودش روایت را تعریف می کند و مرز های آن را جا به جا می کند.تکه های پازل در این فیلم با دقت تمام و بسیار به موقع کنار هم قرار گرفتند و اثری خلق کردند که تا امروز مثلش را ندیدیم.تارانتینو اینجا کاملا خودش را فراموش کرده است.فیلم کاملا توخالی و بی هدف است.بی هدف زیباست ولی زیباییش انکار ناپذیر است.تاریخ فیلم بی هدف است.واقعا این سوال همواره در ذهن بیننده شکل میگیرد که اصلا چه اجباری بود که هالیوود دهه 70 را به اصویر کشید.تارانتینو اینجا به جای ادای دین،فقط یک اشاره ریز به آثار محبوب آن دوران مثل فرار بزرگ می کند.بدون اینکه این اشارات حتی ذره ای به پخته گی نزدیک شوند.
فیلم اثلا ثابت نیست.همواره به دلایلی کاملا نا معلوم از اینطرف به آن ...
Pulp Fiction مثال بارز داستانگویی است.فیلمی که برای خودش روایت را تعریف می کند و مرز های آن را جا به جا می کند.تکه های پازل در این فیلم با دقت تمام و بسیار به موقع کنار هم قرار گرفتند و اثری خلق کردند که تا امروز مثلش را ندیدیم.تارانتینو اینجا کاملا خودش را فراموش کرده است.فیلم کاملا توخالی و بی هدف است.بی هدف زیباست ولی زیباییش انکار ناپذیر است.تاریخ فیلم بی هدف است.واقعا این سوال همواره در ذهن بیننده ...