ترجمه اختصاصی سلام سینما
کلرادو، جشنوارهی فیلم تلیوراید: مهمترین دغدغهام هنگام جشنواره این بود که همه چیز را رها کنم و برای خرید تنقلات به بیرون سالن بروم و یا به هیجان ناشی از آدرنالین خونم بسنده کنم؟ همه ماجرا به خاطر غفلت خودم بود که قبل از ورود فراموش کردم تنقلات تهیه کنم. در آخر تصمیمم رو گرفتم و از دکهی نهچندان مناسب فستیوال یک سری تنقلات خریدم و به استقبال چهارمین فیلم رفتم.
همهی این جزئیات رو شرح دادم چون "استخوانها و همه" فیلم محشری بود. فیلمی متفاوت در ژانر عاشقانه - ترسناک که کارگردان ایتالیایی لوکا گوادانینو خلقش کرده. فیلم در اواخر دههی 1980 در آمریکای میانه روایت میشود. فیلم نسبت به آثار قبلی گوادانینو توأم با خشونت بیشتری است.
فیلمنامه به قلم دیوید کاجگانیچ نوشته شده، کسی که گوادانینو پیش از این هم با او همکاری داشته. داستان پیرامون مارن (با بازی تحسینشدهی تیلور راسل) جریان دارد. او دختری تنها و درمانده است که (در لحظهای شوکه کننده، غمانگیز و مضحک!) معلوم میشود یک آدمخوار است و گرایش سیریناپذیری به گوشت آدمیزاد دارد. برای سالها پدرش (اندره هلند) - که آدمخوار نیست - از او مراقبت میکند و او را از شهری به شهر دیگر میبرد. البته او در ابتدای فیلم دخترش را ترک میکند و برایش مقداری پول نقد و یک پیام با مضمون اینکه دیگر توان ادامه دادن ندارد، برایش باقی میگذارد. از این لحظه به بعد مارن ناچار است روی پای خودش بایستد.
مارن در حالی که سخت به دنبال سرپناه و وعدهی بعدی غذایش است، با سالی (مارک رایلنس) آشنا میشود. گویا سالی فرشتهی نجاتی است که درست در تاریکترین لحظه سر راه مارن ظاهر شده. سالی کمکهای بسیاری به مارن میکند و مهارتهای مهمی به او یاد میدهد. ...
ترجمه اختصاصی سلام سینما
کلرادو، جشنوارهی فیلم تلیوراید: مهمترین دغدغهام هنگام جشنواره این بود که همه چیز را رها کنم و برای خرید تنقلات به بیرون سالن بروم و یا به هیجان ناشی از آدرنالین خونم بسنده کنم؟ همه ماجرا به خاطر غفلت خودم بود که قبل از ورود فراموش کردم تنقلات تهیه کنم. در آخر تصمیمم رو گرفتم و از دکهی نهچندان مناسب فستیوال یک سری تنقلات خریدم و به استقبال چهارمین فیلم رفتم.
همهی این جزئیات ...