در سلامسینما جستجو کنید
فیلم سینمایی
از ۴۸ رای
۸
احلام، دختری که از کودکی زادگاهش را ترک کرده و به شهر آمده، اکنون سال آخر پزشکی را در دانشگاه سپری می کند. او که به حکم قوانین عشیره اش باید به همسری پسرعمویش فرحان درآید، عاشق استادش ـ دکتر پرویز ـ است و استاد نیز دل در گرو عشق او دارد. احلام گرچه تفکر عشیره ای را مقدس و غیرقابل انکار می شمارد، نمی خواهد با پسرعموی ماهیگیر و بی سوادش که به قاچاق کالا مشغول است ازدواج کند. او که از دو سالگی پس از مرگ پدر همراه مادرش به شهر آمده تصمیم می گیرد برای صحبت کردن در این مورد به زادگاهش برود. احلام و فرحان که تاکنون همدیگر را ندیده اند یکدیگر را می بینند و احلام طی گفتگویی صریح با فرحان به او می گوید که قادر نیست در شرایطی که کس دیگری را دوست دارد، همسر او شود. فرحان که از گفتگوی احلام سخت رنجیده، همچنان احلام را نامزد خود می داند و در صورت عدم تمکین، حکم قتل او را براساس سنتی دیرینه در قبیله اش، تکلیف خود می داند. احلام همچنین با «خاله هاشمیه» صحبت می کند و او را متقاعد می کند که این سنت قدیمی در دوران حاضر دیگر معنایی ندارد. خاله به حمایت از او برمی خیزد ولی خانواده فرحان در ازدواج او با فرحان مصر هستند. دکتر پرویز با کمک یک وکیل تلاش می کند تا راهی برای این معضل پیدا کند ولی با موجی از مخالفت ها روبرو می شود. فشارهای عشیره باعث می شود تا احلام به اجبار با ازدواج موافقت کند. در شب عروسی آن دو، خاله با کارد فرحان را از پای درمی آورد و احلام نیز در آتشی که خود در اتاق حجله اش برافروخته، می سوزد.
کارگردان: خسرو سینایی
نویسنده: خسرو سینایی، حمید فرخ نژاد