کشتارگاه ، قصه ی حفره دار
کشتارگاه با نامش آغاز میشود. شبی ترسناک با قتل سه نفر و تلاش برای پاک کردن رد آنها. همین آغاز تعلیقی و فضای وهم انگیز محیط کشتارگاه و حضور حسن پورشیرازی و مانی حقیقی به اندازه ی کافی برای میخکوب کردن تماشاگر پتانسیل دارد.
فیلم اول قصه اش را خدب آغاز میکند اما در ادامه دچار تمرکز زدایی میشود و خورده پیرنگهایی را وارد ماجرا میکند که بجای تمرکز رو خط اصلی ، باعث پراکنش ذهن مخاطب میشود و کف و سقفش بهم میریزد. حفره های فیلم نامه هم کم نیستند و پرداخت شخصیت ها هنوز جای کار دارد. مثلا درجایی، مانی حقیقی فیلم های دوربین مداربسته ی کشتارگاه را معدوم میکند و قاعدتا این مدرک دیگر دست کسی نمی افتد و خودش هم اعترافی نمیکند ، ولی میبینیم که تمام شخصیت ها در آخر فیلم با قطعیت اورا قاتل میدانند. التماس های حقیقی به بانک برای گرفتن زمان، اورا کاسبی شرافتمند و تحت فشار معرفی میکند ولی شفاف نمیشود در آن جلسات با چه کسانی بنام شرکا و برای چه موضوعی شرکت میکند..
بازی باران کوثری با تمام تلاشش برای نشان دادن زنی بومی با لهجه ی خوزستانی حداقل برای مخاطب خوزستانی باور پذیر نیست. فیلمساز حمله ی بدی به قومیت عرب خوزستان کرده و از فرهنگ شان فقط قاچاق و خشونت را نشان داده تا آنجا که حتی از زیر لباس زنانشان هم برای قاچاق دلار دریغ نمیکنند. حتی مهمان نوازی که شاخصه ی عرب خوزستان است را به بازی میگیرد و درحالی بی احترامی به مهمان را نشان میدهد که در خوزستان تماما برعکس است .
دختر عرب را تنها به تهران میفرستد که انتقام پدرش را بگیرد یا حداقل ردی از آن گیر بیاورد در صورتی که مردان فامیلش نیامده اند و فقط روز آخر با صورتهایی پوشیده و خنجرهای ...
کشتارگاه ، قصه ی حفره دار
کشتارگاه با نامش آغاز میشود. شبی ترسناک با قتل سه نفر و تلاش برای پاک کردن رد آنها. همین آغاز تعلیقی و فضای وهم انگیز محیط کشتارگاه و حضور حسن پورشیرازی و مانی حقیقی به اندازه ی کافی برای میخکوب کردن تماشاگر پتانسیل دارد.
فیلم اول قصه اش را خدب آغاز میکند اما در ادامه دچار تمرکز زدایی میشود و خورده پیرنگهایی را وارد ماجرا میکند که بجای تمرکز رو خط اصلی ...
«کشتارگاه» و دیگر هیچ
زمانی که قرار است فیلمی اجتماعی درباره بحرانهای روز جامعه ساخته شود باید به ابعاد و چارچوبِ آن بحران به شکلی منسجم پرداخت و شرایط ایجاد موقعیتها با روندی باورپذیر توأم شود، قطعاً فیلم «کشتارگاه» از همین زاویه دچار مشکل و ضعف است. ما با اثری چندپاره مواجهیم و ایده آنقدر برای عباس امینی به عنوان کارگردان مورد اهمیت بوده که فراموش کرده خط روایی فیلمنامهاش فارغ از منطق و آنچه در اجرا میبینیم مخاطب را از بغرنج بودن موضوعِ اولیه دور میکند.
در شرایط کنونی «کشتارگاه» شروعِ به شدت خوبی دارد، اما این خوب بودن فقط تا دفن کردن اجساد توان دارد و بعد از آن فیلم دچار بلاتکلیفی موضوعی میشود، حتی در همان سکانس اول دوربین لرزان را هم میشود تحمل کرد و ایضاً چند قاب خوب هم دیده ...
زمانی که قرار است فیلمی اجتماعی درباره بحرانهای روز جامعه ساخته شود باید به ابعاد و چارچوبِ آن بحران به شکلی منسجم پرداخت و شرایط ایجاد موقعیتها با روندی باورپذیر توأم شود، قطعاً فیلم «کشتارگاه» از همین زاویه دچار مشکل و ضعف است. ما با اثری چندپاره مواجهیم و ایده آنقدر برای عباس امینی به عنوان کارگردان مورد اهمیت بوده که فراموش کرده خط روایی فیلمنامهاش فارغ از منطق و آنچه در اجرا میبینیم ...
فیلم قابل پیش بینی(از میانه فیلم، پایان آن هم مشخص بود) و پایین تر از متوسط. تله فیلم های بهتر از این اثر هم در تلویزیون دیده ایم. باید از هیات انتخاب سوال کرد که چه بخشی از این فیلم نظر آنها را جلب کرده که در بخش مسابقه اصلی هم این فیلم گنجانده شده است. تنها نکته مثبت فیلم، بازی قابل قبول امیرحسین فتحی بود که البته به تنهایی توان بالا بردن کیفیت چنین فیلمی را ندارد
فیلم قشنگی بود،بازی باران کوثری و حسن پور شیرازی رو دوست داشتم 👏👏 مخصوصا سکانس آخر فیلم نیاز به دقت خاصی داره که بتونیم پایان رو متوجه بشیم و در نوع خودش جالبه 👍