به دستور ساواک، ذوالفقاری مأمور می شود به همراه زیردستانش به روستایی که اهالی اش پاسگاه آنجا را خلع سلاح کرده اند، هجوم ببرد و سلاح ها را به پاسگاه بازگرداند. اهالی در مقابل مأموران مقاومت می کنند، اما سرانجام نوجوانی که پدرش را در معرض آزار مأموران می بیند، محل اختفای سلاح ها را در خانه عمویش علی لو می دهد. علی در مقابل خانه اش، با مأموران درگیر و کشته می شود. دریا، همسر علی، با پسرش نوید مقاومت می کنند. سرهنگ تهرانی که قبلاً نامزد دریا بوده و برای برقراری آرامش از راه رسیده، جلوی ذوالفقاری و افرادش را می گیرد. سرانجام دریا نوید را از در پشتی خانه بیرون می فرستد و خود پس از کشتن ذوالفقاری، توسط افراد او کشته می شود. افراد ذوالفقاری به خانه هجوم می برند اما طبق نقشه دریا، خانه منفجر و همگی کشته می شوند.