سه ناقلا در ژاپن

یک قاچاقچی بین المللی با لباس شیوخ عرب سه جوان آس و پاس به نام های منصور و نادر و امیر را اجیر می کند و به ژاپن می برد تا برلیان های سرقت شده از یک معبد را به ایران بیاورد. از لحظه ی ورود آنها به ژاپن اعضای «باند سیاه» برای تصاحب برلیان ها سه دختر ژاپنی را به خدمت می گیرند تا مراقب کارهای آنها باشند. اما دخترها، که به تدریج به سه جوان علاقه مند می شوند، از همکاری با اعضای باند سیاه خودداری می کنند. قاچاقچی ایرانی پس از به دست آوردن برلیان ها همکار ژاپنی خود را می کشد و با همکاری سه جوان از دست اعضای باند سیاه می گریزد. او جواهرها را در پاشنه ی کفش امیر و نادر و منصور جاسازی می کند و آن سه نیز به نوبه ی خود نامزدهای ژاپنی شان را با چمدان به ایران حمل می کنند. آنها در فرودگاه مهرآباد موضوع را با پلیس در میان می گذارند و قاچاقچی را تحویل مأموران می دهند، و پلیس اطمینان می دهد که برای ورود غیرقانونی نامزدهایشان مشکلی برای آنها فراهم نشود.