جستجو در سایت

    ERROR: img tag needs src or media or news or file
    10/10امتیاز سلام سینما
    1355سال ساخت
    cinemaایرانی

    چه پر ستاره بود شبم

    اواخر تابستان، روستای چشمه سرده لرستان. بخی جوان نابینایی است که با تکدی گذارن می کند. اهالی روستا برای گریز از گرمای هوا و رسیدنبه امور زراعتی آبادی را ترکگ می کنند و به کوه پایه ها و زیر چادر پناه می برند . فقط بخی در آبادی می ماند و برای به دست آوردن اندکی پول به انتظار عبور اومبیل های شخصی ، مسافری یا باری می نشیند، که در صورت توقف ، از راننده یا مسافران پول سیاهی بگیرد. برادرش میرزا رابطه ی او را با خانواده اش ، که در چادر زندگی میی کنند، برقرار می کندد. روزی بخی موقع بازگشت ب محل مسکونی اش متوجه ی عبور اتومبیلی می شودکه عروسی با خود دارد. صدای اتومبیل روحیه ی بخی را دگرگون می کند و او که دچار توهم ذهنی شده ، روز بعد، برای یافتن منبع صدا همه ی آبادی را زیر پا می گذارد تا به گندابی می رسد. صدای غورباغه های درون برکه او را جذب می کند و پناهگاه حسی و عاطفی بخی می شود. از آن پس بخی بیش تر اوقاتش را کنار برکه می گذراند، تا این که پاییز فرا می رسد و با ریزش اولین باران برکه به جویباری تبدیل می شود، و بخی دیگر هیچ تفننی در زندگی ندارد.
    گالری تصاویر
    اخبار