اگر «من ترانه 15 سال دارم»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و «دختری با کفش های کتانی» را سه گانه موفق کارنامه رسول صدرعاملی به شمار آوریم که همواره نگاهی دغدغه مند به مسائل و مشکلات دختران جوان و نوجوان داشته است، «سال دوم دانشکده من» را باید نوعی عقبگرد در کارنامه ی این کارگردان به شمار آورد.
رسول صدرعاملی در «سال دوم دانشکده من» از دغدغه های اجتماعی معمولِ خود فاصله گرفته است و از منظری دیگر به زندگی دختر دانشجوی فیلم خود می نگرد. نمی دانم دغدغه اصلی فیلمساز در این فیلم دقیقاً چه بوده است؟ اساساً حرف فیلم چیست؟ مسئله اش چیست؟ آیا مضمون آن دوستی و وفاداری و تقابلش با خیانت است؟ اگر قصد صدرعاملی طرح چنین مسئله ای بوده باید عنوان کنم که متاسفانه این نگاه در فیلم اصلاً آنطور که باید شکل نگرفته و در حد یک ایده باقی مانده است. شاید این اشکال از فیلمنامه ی کار نشئت می گیرد؛ متاسفانه فیلنامه نمی تواند در طرح بحران ها تکان دهنده عمل کند؛ درواقع بحرانی چون "به کما رفتن" یکی از دو شخصیت اصلی فیلم، باید واقعه ی بزرگی باشد اما هرگز به مسئله مهمِ فیلم بدل نمی شود و در جاهایی حتی کاملاً فراموش میشود. همچنین کاراکترها در فیلمنامه به سرانجام نمی رسند. در فیلم شاهد برخی کنش ها هستیم که تندی و تیزی شیوه ی مطرح شدنشان انتظار بروز واکنش هایی عظیم را در ما ایجاد می کند حال آن که واکنش ها هرگز آن قدر قدرتمند و خیره کننده نیستند. مثلاً آوا، مسئله ی دوست پسرش (پدرام شریفی) را از پدر و مادرش (علی مصفا و نیلوفر خوش خلق) پنهان کرده است، در نتیجه انتظار می رود افشای این راز، تبعات فاجعه آمیزی را در فیلم رقم بزند اما برخورد خانواده با این مسئله آن قدر معمولی ست که این پرسش ایجاد می شود که اساساً ...
اگر «من ترانه 15 سال دارم»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و «دختری با کفش های کتانی» را سه گانه موفق کارنامه رسول صدرعاملی به شمار آوریم که همواره نگاهی دغدغه مند به مسائل و مشکلات دختران جوان و نوجوان داشته است، «سال دوم دانشکده من» را باید نوعی عقبگرد در کارنامه ی این کارگردان به شمار آورد.
رسول صدرعاملی در «سال دوم دانشکده من» از دغدغه های اجتماعی معمولِ خود فاصله گرفته است و از منظری دیگر ...
اعترافات ذهن عاشقپیشه من
«مهتاب و آوا دانشجویان سال دوم دانشکده هستند که به اتفاق تعدادی دیگر از همکلاسیهایشان برای یک سفر چند روزه دانشجویی از تهران به اصفهان میروند.»
این دو خط خلاصهای است که در ویکیپدیای معرفی تازهترین فیلم رسول صدرعاملی یعنی «سال دوم دانشکده من» آمده است. فیلمسازی که عمده شهرتش به دلیل توجهی است که به مسائل دختران و زنان جوان دارد.
در سکانس افتتاحیه فیلم تقریبا تمام آن چیزی که قرار است با آن مواجه بشویم را از زبان یکی از اعضای کمیته انضباطی دانشکده (با بازی افشین هاشمی) میشنویم. مخاطب این اتهامات هم کسی جز قهرمان اصلی فیلم نیست؛ دختر جوانی به نام مهتاب، دانشجوی سال دوم دانشکده ریاضی.
مهتاب بدون لحظهای فکر تمام این اتهامات را دروغ میخواند و باقی ...
«مهتاب و آوا دانشجویان سال دوم دانشکده هستند که به اتفاق تعدادی دیگر از همکلاسیهایشان برای یک سفر چند روزه دانشجویی از تهران به اصفهان میروند.»
این دو خط خلاصهای است که در ویکیپدیای معرفی تازهترین فیلم رسول صدرعاملی یعنی «سال دوم دانشکده من» آمده است. فیلمسازی که عمده شهرتش به دلیل توجهی است که به مسائل دختران و زنان جوان دارد.
در سکانس افتتاحیه فیلم تقریبا تمام آن چیزی که قرار است ...
نیم قرن فاصله برای شناخت نسل جدید
خیانت سوژه «سال دوم دانشکده من» است؛ سوژهای که هیچ سالی سینمای اجتماعی را رها نمیکند و در عمده کارها با دستمالی و پرداخت سطحی، کارکردی جز پریشانخاطری مخاطب و رها کردنش در فضای شک و تردید نسبت به واقعیت زندگی نداشته است، روایتی تیپیکال از دخترانی که از بستر2 خانواده متفاوت ثروتمند و فقیر برخاستهاند و هر کدام مشکلات خاص خودشان را دارند. با این تفاوت که دختر ثروتمند از بحران روانی ناشی از «کات کردن با دوستش علی» رنج میبرد و همین رنج او باعث اتفاقاتی میشود که دوستش در آستانه خیانت به او قرار بگیرد. نمیتوان منکر شد که در «سال دوم دانشکده من» همه منفعل هستند، اتهام سمت همه هست و هیچکس مقصر نیست؛ از مادری در خانواده فقیر که دامادش را فقط برای اداره مغازه زپرتی میخواهد و همچنین ...
خیانت سوژه «سال دوم دانشکده من» است؛ سوژهای که هیچ سالی سینمای اجتماعی را رها نمیکند و در عمده کارها با دستمالی و پرداخت سطحی، کارکردی جز پریشانخاطری مخاطب و رها کردنش در فضای شک و تردید نسبت به واقعیت زندگی نداشته است، روایتی تیپیکال از دخترانی که از بستر2 خانواده متفاوت ثروتمند و فقیر برخاستهاند و هر کدام مشکلات خاص خودشان را دارند. با این تفاوت که دختر ثروتمند از بحران روانی ناشی از ...
اگر بیکاری هستید و میخواید زمان بگذره میتونید فیلم رو ببینید
فیلم در حدی نیست که بتوان حرف خاصی در موردش زد
با توجه به تعدادی از هنرپیشه های درجه اول که در فیلم بازی میکنند و کارگردان با اسم و رسم ولی آنچنان فیلم جذابی نیست
هرچند در طول فیلم در انتظار اتفاق خاصی هستیم ولی روند فیلم بجز چند فراز و فرود کوچک چیز خاص دیگری ندارد
روند فیلم بسیار کند و خسته کننده هست
واقعا در عجبم که چی میشه که پرویز شهبازی چنین فیلم نامه ی ضعیفی نسبت به کارهای قبلی خودش می نویسه و رسول صدرعاملی با اون سابقه ی فیلمسازی , اینقدر دم و دستی و بی حال و تلویزیونی کارگردانی می کنه ... دو تا ربات شدن نقش های اول فیلم , فیلمی کند و ملال آور و بی سر و ته ...
فیلم نامه کم جان و حوصله سربر بزرگترین مشکل فیلم بود.
من هنوز درست متوجه نشدم هدف از پیچیده کردن فیلم چه بود.
واقعا مهتاب و علی به سینما رفتن با هم رابطه ای داشتند یا تمام اینها حاصل رویا مهتاب بود؟
مهتاب برای اینکه از حساسیت آوا با خبر بود و میخواست دوستش را نجات دهد داستان عشقش را برای آوا میگفت با از روی بد ذاتی بود؟
پایان فیلم هم ...
اصلا داستان هیحانانگیز یا جذابی نداشت، همه چیز خیلی یکنواخت و کسلکننده پیش میره
واقعا ارزش دیدن ندارد و هیچ فکر و تلاشی پشت ساختنش نبوده.
فقط یه اسم و پوستر قشنگ داره، ولی ارزش فیلم 1 از 10
فیلمنامه آقای شهبازی مشکلات پررنگی داشت و کشش لازمو نداشت و کارگردانی آقای صدرعاملی هم خیلی عالی نبود که بتونه کمک کنه.ولی بازی های خوب بازیگرای جوون فیلم و تصویرها و قاب های بهمنش و موسیقی زیبای کریستف رضاعی(هرچند که رو فیلم ننشست) بسیار قابل تقدیر و لذتبخش بود.ولی خب دو تا از مهمترین قسمتای فیلم که کارگردانی و فیلمنامه باشن فیلم رو به یه کار معمولی تبدیل کرد
بازگشت ضعیف رسول صدر عاملی پس از ۹ سال.
این فیلم از آن دسته فیلم هایی بود که بعد از دیدنش هیچ حس خاصی یا درگیری ذهنی برای بیننده ایجاد نمی کند. اگر قرار بود این فیلم دغدغه دختران را به نمایش بگذارد کاملا ناموفق ظاهر شده است. فیلمنامه و داستان جذابیت خاصی ندارد و بیننده از خود می پرسد، چطور ممکن این همه هزینه صرف چنین فیلمنامه ای شود.
همش فکر میکردم پایان فیلم طور دیگری باشه! اصلن انتظار نمیرفت اینطوری بسته بشه همه شخصیت ها!! علی چی شد؟ آوا تکلیفش چی شد؟ یهو انگار سانسور شد همه چی، و پرید به جلو ...
به نظر من سال دوم دانشکده من فیلمی در سبک توهم و خواب است ، بخشی از فیلم که به ارتباط مهتاب و علی میپردازد در واقع همگی رویاهای مهتاب است ...
نکته جالب اینکه بر خلاف ۹۰ درصد کارهای داخلی که کارگردان در انتهای فیلم نکته خاص فیلم را (اگر نکته ای باشد) در چشم مخاطب فرو میکند و گره را باز میکند در این کار این اتفاق نیفتاده و تحلیل فیلم به مخاطب واگذار شده که به نظرم بسیار ارزشمند است.