(نام دیگر فیلم: تعطیلات آخر هفته) رویا دختر جوانی‌ست که برای دایی اوراق فروشش ماشین های مدل بالا را با فریب دادن رانندگان آنها می دزدد. دایی رویا مدل و رنگ ماشین خاصی را تعیین می کند و از رویا می خواهد برایش نمونه مشابه آن را بدزدد. حسن راننده جوان مدیر یک شرکت خصوصی‌ست. وقتی مدیر شرکت به مسافرت می رود، حسن به اصرار یکی از دوستانش ماشین گران قیمت مدیر را برای مراسم عروسی دوستش گل آرایی می کند. در روز عروسی بر اثر یک لحظه غلفت، رویا که ماشین را از پیش زیر نظر داشته آن را می رباید. حسن با آویزان شدن به بدنه ماشین سعی می کند از سرقت جلوگیری کند ولی رویا او را بی رحمانه به زمین پرتاب می کند و می گریزد. حسن که آبرویش در گرو بازیابی ماشین است به سراغ یکی از دوستان قدیمی اش غلام می رود که فردی آسمان جل و لوده است و از او می خواهد در یافتن ماشین به او کمک کند. حسن و غلام در جستجوی خود به طور تصادفی با رویا روبرو می شوند و پس از کشمکش هایی وارد خانه او می شوند. رویا با خواهر خردسالش مریم زندگی می کند. حسن با او مجادله می کند و سراغ ماشین مدیرش را می گیرد. رویا از دایی اش نشانی کسی که ماشین را خریده می گیرد و برای سرقت مجدد ماشین به همراه حسن و غلام راهی آنجا می شود. آنان ماشین را پس می گیرند اما ناخواسته درگیر تعقیب و گریز با یک باند خلاف کار می شوند که میکروچیپی حاوی اطلاعات سری و مهم در ماشین جاسازی کرده بودند و با ربوده شدن ماشین، آن اطلاعات را از دست می دهند. اعضای باند، مریم و غلام را گروگان می گیرند و در ازای آنان ماشین را طلب می کنند. رویا با رییس باند قرار ملاقات می گذارد. حسن با همکاری رویا ماشین را از انبار شرکت خارج می کند و خود در صندوق عقب مخفی می شود. رییس باند پس از وارسی ماشین و دستیابی به اطلاعات مورد نظرش دستور قتل مریم و غلام و رویا را می دهد. وقتی آدم کشها آنان را به جایی در حومه شهر می برند تا سر به نیست کنند، ناگهان حسن ظاهر می شود و طی درگیری با اعضای باند، گروگانها را نجات می دهد. در نهایت حسن و رویا با هم ازدواج می کنند و اعضای باند روانه زندان می شوند.