جستجو در سایت

    9/10امتیاز سلام سینما
    1356سال ساخت
    cinemaایرانی

    رفاقت

    حبیب دزد سابقه داری است که مهارتش در باز کردن گاوصندوق است. او، که از دزدی دست کشیده، به وسیله ی گروه کیوان تحت فشار قرار می گیرد تا آن ها را در یک سرقت بزرگ همراهی کند. همکاری حبیب با پلیس موجب می شود که کیوان و همدستانش دستگیر شوند. احمد و ستاره از حبیب، که زخمی شده، پرستاری می کنند. حبیب و ستاره ازدواج می کنند، و چندی بعد افسانه، که خواننده ی کافه است، سر راه حبیب قرار می گیرد و او را از همسرش دور می کند. افسانه حبیب را به ورشکستگی می کشاند و او را وا می دارد تا با کیوان همکاری کند. نقشه ی آنها این است که جواهرهای پیرزنی را بربایند. حبیب به افسانه پیشنهاد می کند که، پس از سرقت، جواهرها را تصاحب کنند و بگریزند. کیوان، که از نقشه ی آن دو مطلع شده، حبیب را مضروب می کند و افسانه را از پا در می آورد. در غیبت حبیب همسرش با اتومبیل نظام تصادف می کند و بینایی خود را از دست می دهد. نظام هزینه ی مداوای ستاره را تقبل و او را وارث خود می کند. ستاره از نظام می خواهد که آزادی شوهرش را تضمین کند و سرپرستی یکی از کارخانه هایش را به او بسپارد. حبیب آزاد و ابتدا به همسرش بدگمان می شود؛ اما به اشتباه خود پی می برد و زندگی خود را با ستاره از سر می گیرد.

    گالری تصاویر

    اخبار