![](/public/img/placeholder.png)
0/10امتیاز سلام سینما
1345سال ساخت
cinemaایرانی
کلاه نمدی
حبیب، پسر ساربان، و بنفشه، دختر کدخدا، به یکدیگر علاقه دارند. اما محسن، ارباب روستا، که درصدد اغفال دختر است، توسط افرادش بنفشه را می رباید. حبیب با ارباب و افرادش گلاویز می شود و بنفشه را به خانه بازمی گرداند. ارباب یکی از افرادش را می گمارد تا مقداری از جواهراتش را در خانه ی حبیب پنهان کند و بعد به حبیب تهمت دزدی می زند. در پی شکایت ارباب و پیدا کردن جواهرها حبیب را دستگیر می کنند و به زندان می اندازند. دختری بهنام نیلوفر، که از ارباب آبستن است، بچه اش را به دنیا می آورد و به بنفشه می سپارد و پس از آن برای خلاص کردن از بدنامی خود را از کوه به زیر می اندازد و کشته می شود. ارباب به کمک رمال روستا شایع می کند که بنفشه بچه ی حرام زاده دارد، و بنفشه ناچار روستا را ترک می کند. بنفشه پس از آزاد شدن حبیب از زندان به روستا بازمی گردد، اما حبیب بنفشه را از خود می راند. عمو حسن راز نیلوفر و بچه ی او را برای حبیب فاش می کند و حبیب به کمک روستائیان ارباب را مورد تعرض قرار می دهد و او به دست ژاندارم می سپارد.