کریم و اتابک که در محله ای در جنوب تهران زندگی می کنند، با اخراج از کارخانه مجبور به دله دزدی می شوند و با سرقت های کوچک و پرسه زنی در خیابان ها زندگی‌شان را می گذرانند. زمانی که دیگر کارد به استخوان‌شان رسیده و هیچ پولی ندارند، مردی به نام اژدر از آنها دعوت می کند که اتومبیلی را بدزدند. غافل از اینکه با قتل یک مهندس انبوه ساز و پخش چند سی دی که در اتومبیل او پیدا شده، قرار است قتل این مهندس به گردن کریم و اتابک بیفتد. دو دوست دله دزد، وارد یک بازی سیاسی می شوند که به هیچ وجه در اندازه آنها نیست. آنها در میانه یک موقعیت خطرناک گیر می افتند و پس از مدتی به این نتیجه می رسند که خودشان به تنهایی نمی توانند از این مخمصه نجات پیدا کنند. چون برای‌شان طوری پاپوش دوخته شد که به این راحتی نمی شود از آن خلاص شد. آنها با همراهی یک پهلوان قدیمی زورخانه به نیروهای اطلاعاتی نزدیک می شوند و سعی می کنند مدارکی در اختیار آنها قرار دهند که از خودشان رفع اتهام شود. سرانجام با دخالت نیروهای مسئول، خلافکاران اصلی لو می روند و کریم و اتابک که از این ماجرا درس های زیادی گرفته اند، به یک زندگی سالم و طبیعی باز می گردند.