
3/10امتیاز سلام سینما
1365سال ساخت
cinemaایرانی
حریم مهرورزی
صبریه، بیوه ی جوانی است که همسرش را در آبادان از دست داده و همراه با مهاجران جنگ با پدر و مادر و فرزندش در اقامتگاهی در تهران ساکن شده است. مادر او، ننه هاجر، بیمار است. حبیب، جوان مجردی که راننده ی تاکسی است، ننه هاجر را به بیمارستان می برد. صبریه و حبیب با هم آشنا می شوند. صبریه برای تأمین معاش خانواده در یک خیاط خانه مشغول کار می شود و برای آن که به موقع به محل کار برسد حبیب وعده می گذارد که او را هر روز به محل کارش برساند. آن دو به یکدیگر علاقه مند می شوند. ننه هاجر می میرد و مدتی بعد حبیب که کس و کاری ندارد با وساطت جابر، پیر مردی که در همان اقامتگاه ساکن است، صبریه را خواستگاری می کند. مراسم ازدواج آن ها با سوم خرداد، روز آزادی خرمشهر، مصادف است.