![](/api/filedb/c3fc903f.jpeg?w=280&q=75)
5.7/10امتیاز سلام سینما
1386سال ساخت
cinemaایرانی
قرنطینه
جوانی به نام سهیل با تکیه به ثروت پدرش، فقط به خوش گذرانی مشغول است. او شبی در بازگشت از یک مهمانی تصادف می کند و مجروح می شود. مقصر از صحنه می گریزد و دختری به نام سمیه او را به بیمارستان می رساند. سهیل چشم که باز می کند و سمیه را می بیند، به او دل می بازد و با معرفی کردنش به عنوان مقصر تصادف باعث می شود پلیس او را نگه دارد تا بیش تر با سمیه آشنا شود. سمیه ابتدا در برابر اظهار علاقه سهیل مقاومت می کند اما سهیل سرانجام دل او را به دست می آورد و از سمیه تقاضای ازدواج می کند. داریوش پدر سهیل به شدت مخالف این ازدواج است و اعتقاد دارد سمیه و خانواده اش طمع به پول او دارند. با این حال سهیل به قیمت طرد شدن از خانواده و محروم شدن از ثروت پدر، قصد ازدواج با سمیه را دارد. در آزمایش های پیش از ازدواج، معلوم می شود که سمیه سرطان خون دارد و حتی با وجود شیمیدرمانی حداکثر شش ماه زنده خواهد ماند. سهیل که فکر می کند در خارج از کشور ممکن است شانسی برای درمان سمیه باشد، برای کمک گرفتن از پدرش به سراغ او می رود، ولی پدر حاضر به این کار نمی شود. سهیل به گاوصندوق پدرش دستبرد می زند و داریوش او را به زندان می اندازد و به برادر سمیه می گوید سهیل به خارج از کشور رفته تا آنها از او قطع امید کنند. سمیه که در بخش قرنطینه بیمارستان بستری شده، در انتظار کمک سهیل است که از برادرش می شنود او به خارج رفته. مادر سمیه برای معالجه دخترش یکی از کلیه هایش را می فروشد و به دروغ وانمود می کند که عمل آپاندیسیت کرده است. در حالی که سمیه به مرگ نزدیک می شود، نامادری سهیل با گرو گذاشتن سندی او را آزاد می کند. سهیل به سراغ سمیه می رود و با رفع سوءتفاهم، جشن کوچک عروسی شان را در بیمارستان برگزار می کنند. نامادری سهیل در جشن عروسی شرکت می کند ولی با وجود تماس با پدر سهیل، او حاضر به شرکت در مراسم نمی شود. در حالی که پزشکان سمیه را جواب کرده اند و امیدی به زنده ماندن او نمی رود، مراسم ازدواج برگزار می شود و پایان مراسم مصادف است با مرگ مرد جوانی از ساکنان آسایشگاه که عاشق دختری بیمار در همان جا بوده و قصد ازدواج با او را داشته است.