![](/public/img/placeholder.png)
6/10امتیاز سلام سینما
1377سال ساخت
درامموزیکcinemaایرانی
سکوت
The Silenceخورشید، پسر نه ساله تاجیک، به همراه مادرش در خانه ای اجاره ای زندگی می کند. در حالی که صاحب خانه شان به آنها هشدار می دهد اگر اجاره خانه را تا آخر ماه ـ یعنی پنج روز دیگر ـ نپردازد، اسباب و اثاثیه آنها را بیرون خواهد ریخت. خورشید که نابیناست از طریق صدا تلاش می کند با دنیای پیرامون خود ارتباط برقرار کند. زمانی که با مادرش از جلوی صفی از دختران نان فروش که هر یک برای فروش نان خود چیزی می گوید عبور می کند، از زیباترین صداها نان خشکی را انتخاب می کند. خورشید در اتوبوسی که قرار است او را به کارگاه سازسازی برساند، صدای مکالمه دو دختر مدرسه ای را می شنود که تلاش می کنند از روی کتاب مدرسه شان، شعری را که مربوط به خیام است از حفظ کنند. خورشید بدون اشتباه شعر خیام را برای آنها می خواند. نادره، دختربچه یازده ساله، در ایستگاه آخر اتوبوس در انتظار خورشید است تا او را به کارگاه ببرد. آنها ابتدا وارد یک بازار بزرگ و شلوغ می شوند. خورشید با صدای موسیقی که از رادیو دستی رهگذری پخش می شود. راهش را از نادره به طرف صدا تغییر می دهد. لحظه ای بعد نادره درمی یابد که خورشید را گم کرده و سرانجام با تعقیب کردن صدای موسیقی، خورشید را درمی یابد. صاحب کارگاه سازسازی از دیر آمدن آنها عصبانی می شود. خورشید در بازگشت به خانه درمی یابد که صاحب خانه همچنان طلب اجاره معوقه را می کند. نوزانده دوره گردی حاضر می شود برای صاحب خانه ساز بزند تا او اثاثیه آنها را بیرون نیندازد ولی خورشید می گوید که صاحب خانه ساز دوست ندارد و فقط به پول فکر می کند. در حالی که نوازندگان دیگری موسیقی می نوازند تا شاید دل صاحب خانه به رحم آید. صاحب خانه، اسباب و اثاثیه آنها را از خانه بیرون می اندازد و مادر خورشید با آینه ای که برایش مانده پیش می آید. ساعتی بعد در بازار مسگرها، خورشید با شنیدن صدای خوردن چکشی بر یک دیگ مسی، می ایستد و مثل یک رهبر ارکستر دستش را بالا و پایین می برد. شاگرد مسگرها نیز به تبعیت از دست او بر روی دیگ های مسی ضربه می زنند و سمفونی پنج بتهوون در فضا طنین می اندازد.