![](/public/img/placeholder.png)
8.7/10امتیاز سلام سینما
1345سال ساخت
cinemaایرانی
بیست سال انتظار
مریم فرزندش مجید را سر راه می گذارد و مردی به نام عباس آقا و همسرش فاطمه کودک را بزرگ می کنند. فرید، شوهر مریم از زندان مرخص می شود، و مدتی بعد صاحب ثروت کلانی می شود. مجید و دوستش حسن با گروهی سارق به رهبری غفار همکاری می کند. روزی مجید وارد خانه ی فرید می شود و در اتاق هایده پناه می گیرد، و به تدریج به او علاقه مند می شود. عباس، که پدر و مادر واقعی مجید را شناخته، نامه افشاکننده ای به مجید می دهد تا به فرید برساند. نامه به دست غفار می افتد و او جوانی به نام بیژن را با نامه به سراغ فرید می فرستد و خود را به عنوان پدرخوانده ی مجید معرفی می کند. فرید مدیریت کارخانه اش را به بیژن می سپارد، و مجید و حسن را به استخدام درمی آورد، اما بیژن و دوستانش باعث اخراج آن دو می شوند. مجید و حسن توطئه ی غفار و بیژن را برای سرقت محتوی گاوصندوق خانه ی فرید فاش می کنند. غفار هایده را می رباید و مجید، که با گلوله ی اسلحه ی غفار زخم برداشته است، هایده را نجات می دهد. عباس اعتراف می کند که پدرخوانده ی مجید است، و فرید فاش می کند که هایده دختر واقعی او نیست و او را از پرورشگاه گرفته و با همسرش بزرگ کرده اند، و مانعی در راه ازدواج مجید و هایده وجود ندارد.