آبشار طلا

مهندس شاهین (پرویز مجیدی) با باباقندی (محمدتقی کهنموئی) و عده ای کارگر یک کارگاه چوب بری را اداره می کنند. باباقندی به جرم قتل همسرش شانزده سال در زندان بوده، و سال های طولانی است که دخترش پروین (دلارام) را ندیده است. جوان هوسرانی به نام ارسلان (شهرام شبیری) با دوستانش مانع کار کارگران می شوند. باباقندی مهندس شاهین را از سانحه ی سقوط یک درخت تناور نجات می دهد و خودش زیر درخت جان می دهد. مهندس شاهین جسد باباقندی را کنار «آبشار طلا» دفن می کند و تصمیم می گیرد از دخترش پروین نگهداری کند. مهندس به ملاقات پروین می رود، و پروین او را به جای پدرش اشتباه می گیرد. ارسلان پروین را بر ضد شاهین تحریک می کند. شاهین، به رغم علاقه اش به پروین، او را از خود می راند، و کارگرها نیز به اعتراض جنگل را ترک می کنند. پروین به دیدار ارسلان می رود، و مریم (توتیا)، نامزد ارسلان، فاش می کند که پروین دختر باباقندی است. کارگرها با ارسلان درگیر می شوند و پروین با شاهین بر سر مزار پدرش می رود.