![](/api/filedb/50f0adfd.jpeg?w=280&q=75)
10/10امتیاز سلام سینما
1379سال ساخت
cinemaایرانی
راز شب بارانی
دکتر مسعود حداد، پزشک جوانی که در حال گذراندن دوره مأموریت در یکی از شهرهای جنوب کشور است، به اتهام قتل زنی به نام هانیه افرایی دستگیر و محاکمه می شود. دکتر حداد در دادگاه اتهام قتل را نمی پذیرد ولی استوار کیانی به عنوان شاهد می گوید که جسد زن را در اتومبیل دکتر در جاده نیازآباد دیده است. دکتر حداد شرح می دهد که چگونه یک شب هانیه به درمانگاه مراجعه می کند و با تشویش و نگرانی از او می خواهد که خودش را بر بالین یک بیمار بدحال برساند. همسر هانیه، اسماعیل خیامی که به اتفاق یکی از دخترانش در دادگاه حضور دارد، ادعای دکتر را راد می کند و از دادگاه تقاضای قصاص نفس برای متهم می کند. راضیه ملک، بهیار درمانگاه، اظهارات متهم را تأیید می کند ولی خیامی می گوید که راضیه به این دلیل که دکتر حداد را دوست دارد به نفع او شهادت می دهد. دکتر صیرفی از نظام پزشکی در دادگاه از دکتر حداد دفاع می کند و به ملاقات دکتر حداد در زندان می رود. او در این ملاقات از دکتر حداد می خواهد که حتماً یک وکیل بگیرد. پس از آن که منیرو، دختر آقای خیامی در یکی از جلسات دادگاه اظهار دکتر حداد را تکذیب می کند، ملک به دیدار او می رود و منیرو اعتراف می کند که حرف های دکتر حداد درست بوده است. در حالی که همه شواهد علیه دکتر حداد است، ملک تلاش می کند سرنخی از ماجرای قتل پیدا کند. دادگاه رأی به اعدام دکتر حداد می دهد ولی پیش از آن که رأی به مرحله اجرا درآید، ملک موفق می شود با آوردن پسر جوانی به نام یوسف در دادگاه، بی گناهی دکتر را ثابت کند. یوسف به قاضی می گوید که او پسر هانیه است و قاتل اصلی، مرد قاچاقچی به نام عبدوست که قرار بوده یوسف را در ازای مبلغی که از هانیه گرفته بود به آن سوی مرزها ببرد. ولی چون موفق نمی شود، هانیه از او تقاضای مبلغ گرفته شده را می کند و عبدو نیز با یک چوبدستی که بعدها آن را در ماشین دکتر حداد می گذارد، هانیه را می کشد. با اعتراف یوسف، دادگاه رأی بر بی گناهی دکتر حداد می دهد.