![](/api/filedb/fd3398e7.jpeg?w=280&q=75)
4.5/10امتیاز سلام سینما
1370سال ساخت
cinemaایرانی
هور در آتش
بابا عقیل و پسرش رحمت راهی جبهه شده اند. رحمت به خط مقدم منتقل شده و بابا عقیل به علت کهولت سن پشت جبهه مانده تا در انبار نان خدمت کند. بابا عقیل موقع مراجعت برای رحمت پیغام می فرستد تا او را ملاقات کند، اما با شروع حمله دشمن رحمت فرصت نمی یابد که به پشت جبهه حرکت کند. بابا عقیل تصمیم می گیرد به خط مقدم برود. یک جوان بسیجی به نام ناخدا مولایی با قایق موتوری با او همراه می شود، اما هر بار مانعی در راه دیدار پدر و پسر به وجود می آید. آن دو وقتی تصمیم می گیرند به پشت جبهه باز گردند قایقشان خراب می شود و به ناچار با یک بلم معمولی حرکت می کنند. مه غلیظ موجب می شود که آن دو گم شوند. بلم آنها وارد آبراهی می شود که در دو سویش نیروهای خودی و دشمن قرار گرفته اند. با شروع درگیری مولایی به تیر سربازان عراقی زخمی می شود و پدر و پسر یکدیگر را می یابند.