سیاوش که قهرمان اتومبیل رانی است تصمیم دارد مراسم ازدواج خود را با نامزدش سپیده برگزار کند اما مادر سپیده از سیاوش تقاضای مراسم سنگین و پر هزینه دارد، همینطور از او می خواهد که خانه ای با موقعیت عالی برای دخترش تهیه کند. سیاوش که قادر به تهیه ی خواسته های خانواده ی دختر نیست و از طرفی علاقه ای شدید بین او و سپیده است برای تهیه ی پول مورد نظر به پیشنهاد یکی از قاچاقچیان که برای حمل مواد بوسیله ی کامیون به راننده ای متبحر مانند او نیاز دارد پاسخ مثبت می دهد. سیاوش در حین رانندگی کامیون حمل مواد قاچاق در می یابد که این محموله که کاغذهای اسکناس دولت ایران است که برای عضدی یکی از جاعلان بین المللی اسکناس برده می شود. سیاوش بعد از درگیری شدید با پلیس با همکاری افراد عضدی به بیابانی می برد و لیکن افراد عضدی را در بیابان جا می گذارد و کامیون را در محلی مخفی می کند و پول زیادی از عضدی درخواست می کند. او تلفنی از نامزدش می خواهد که در فرودگاه حاضر شود تا با هم به لندن فرار کنند. اما محمد دوست سیاوش که در نیروی انتظامی است از سیاوش می خواهد که برای ردیابی تبهکاران کامیون را به آن ها تحویل دهد و سیاوش بعد از صحبت های زیاد قانع می شود و پلیس عضدی و همکارانش را دستگیر می کند. اما شب عروسی سیاوش و سپیده، یکی از افراد عضدی سیاوش را مورد حمله قرار می دهد.