
4.5/10امتیاز سلام سینما
1372سال ساخت
cinemaایرانی
آخرین خون
برای آشتی سلمان و صالح، دو برادر کهن سال که طایفه هایشان با یکدیگر تعارض دارند، اسماعیل، پسر سلمان و رابعه، دختر صالح به عقد هم درمی آیند. اما شب عروسی، غسان، پسر بزرگ صالح و همراهان موتور سوارش عروسی را با آتش زدن و زخمی کردن سلمان و کشتن گروهی از مردم به هم می ریزند. قادر پسر دیگر صالح در تبانی با غسان بر تغییر دادن وصیت نامه ی پدرشان که غسان را از ارث محروم کرده خواهرش عاطفه را از منزل شوهرش جلال می رباید. نرگس، همسر قادر، نزد رابعه می رود و او را از محل پنهان کردن عاطفه مطلع می کند. رابعه نیز اسماعیل و جلال را خبر می کند تا به محل موردنظر بروند. آنها عاطفه را نمی یابند. قادر نیز که به غیبت نرگس شک کرده عاطفه را در محل اختفایش نمی یابد. جلال و قادر متوجه می شوند غسان زودتر از آنها عاطفه را ربوده است. او که از زمان وصلت عاطفه و جلال، به دلیل توجه بیش از حد پدرش به جلال، حسادت کرده و به دلیل درگیری هایش به زندان افتاده، تصمیم دارد از جلال انتقام بگیرد. قادر، که در مقابل برادر خود را مغبون می بیند، به کمک جلال برای یافتن عاطفه پا پیش می گذارد. آن دو در خانه ی غسان با گردن بند خونین عاطفه روبرو می شوند و او را کشته شده می پندارند. اسماعیل خشمگین با غسان و افرادش درگیر و کشته می شود. قادر با راهنمایی یکی از افراد غسان به محل استقرار او می رود و به کمک جلال همسرش را می یابد.