![](/api/filedb/7618977a.jpeg?w=280&q=75)
5/10امتیاز سلام سینما
1371سال ساخت
cinemaایرانی
باز باران
پدر و مادر مسنی که پسر بزرگشان علی (یک خلبان نیروی هوایی در جنگ ایران و عراق) را از دست رفته می پندارند، با همسر علی و فرزندش روزگار می گذرانند. امیر، پسر دیگر خانواده که در خارج تحصیلاتش را به پایان رسانیده، به ایران می آید. والدین امیر که اصرار زیادی بر تسریع در ازدواج او دارند، پس از امتناع فراوان امیر از ازدواج، سرانجام به ازدواج او و صبا، همسر سابق برادرش رضایت می دهند. آنها طی مراسمی با هم ازدواج می کنند و برای ماه عسل به شمال می روند. در همین زمان، ناگهان علی به خانه برمی گردد و معلوم می شود در عراق اسیر بوده، اما عراقی ها برای تضعیف روحیه، خبر شهادتش را داده بودند. با بازگشت ناگهانی علی، وضع خانواده دگرگون می شود. پدر با امیر تماس می گیرد و از او می خواهد به سرعت همراه با صبا به تهران برگردد. صبا که در مقابل علی احساس شرمندگی می کند، در میانه راه به خانه پدرش می رود. امیر پس از رسیدن به خانه، به مسجد می رود و ماجرای ازدواجش را صریحاً با علی در میان می گذارد. علی با شنیدن این ماجرا، مسجد را ترک می کند و نزد صبا می رود. از طرف دیگر، امیر نیز که به خانه برگشته و علی را در خانه نیافته است، به همراه پدر و مادر و فرزند خردسال علی، به خانه پدری صبا می روند. آنها درست در لحظه دیدار صبا و علی می رسند و خانواده، یکدیگر را در آغوش می گیرند.