
7.2/10امتیاز سلام سینما
1390سال ساخت
cinemaایرانی
ساعت شلوغی
نوید و سحر هفت سال است که با هم ازدواج کرده اند و صاحب دختر شش ساله ای به نام ساناز هستند. نوید و سحر در زندگی با یکدیگر دچار مشکلاتی هستند که با بارزترین آنها بدبینی و شک سحر به نوید است که به شدت او را آزار می دهد. نوید از هم نشینی سحر با دوست رمالش ناراضی است و او را زنی عقده ای خطاب می کند. نوید مدیر شرکت مبلمان ایتال استیل و شخص بسیار متمولی است. شش ماه پیش در تصادفی، نوید با دلارام آشنا می شود و رابطه عاطفی بینشان به وجود می آید. نوید آنچه را که از سحر توقع دارد مانند توجه و عطوفت در دلارام پیدا می کند و بیشتر جذب او می شود. دلارام هم که از وضع مالی و ظاهر خوش پوش نوید بدش نیامده، نسبت به نامزدش رضا که دوست برادرش داوود است، بی محلی می کند تا اینکه رضا متوجه موضوع شده و به سراغ نوید می رود و می فهمد که نوید زن و فرزند دارد. او از صحبت کردن با نوید نتیجه ای نمی گیرد و در نهایت داوود را در جریان می گذارد. داوود هم با نوید درگیر می شود و سعی می کند او را دور کند، اما واکنش ها طوری است که داوود از دست خواهرش دلگیر می شود. از طرفی ژینوس پی به روابط نوید و دلارام برده و ایمیل ها و عکس های دلارام را برای سحر رو می کند. سحر به شدت ناراحت می شود و با رو در رو کردن موضوع با همسرش نوید، هم کتک می خورد و هم از خانه رانده می شود. او به منزل مادرش پناه می برد. سحر از تهدید کردن دلارام هم چیزی عایدش نمی شود و نوید همچنان به طلاق دادن او و ازدواج با دلارام اصرار دارد. آقای جعفری، پدر سحر به محل کار نوید می رود و برای بازگشت سحر به خانه اش وساطت می کند ولی...