
8.5/10امتیاز سلام سینما
1370سال ساخت
cinemaایرانی
راز چشمه سرخ
افسانه و قصه هایی که مراد از بی بی اش شنیده او را در برخورد با واقعیت های زندگی دچار مشکل می سازد، به این ترتیب که او گاهی خود را به جای شخصیت های افسانه ها می بیند. روزی مردی باستان شناس که مراد او را راهزن می پندارد، از مراد نشانی چشمه ی سرخ را می پرسد و مراد راه را به او عوضی نشان می دهد. باستان شناس که دچار سردرگمی شده است، روز بعد به مراد می گوید برای دروغی که او گفته شاخ درخواهد آورد. شبی که مراد و خواهرش، به دلیل غیبت والدینشان با بی بی تنها هستند، مراد متوجه دو شاخ روی سر خود می شود. او بار و بنه ی سفر می بندد و به خانه ی سینای کهن سال می رود که شباهت هایی به باستان شناس دارد. سینا عذرخواهی مراد را در صورتی می پذیرد که او از چشمه ی آب سرخ که مدت ها است جادوگری راه آن را بسته است، شیشه ای آب برای درمان دختر ناشنوایش بیاورد که قادر به خندیدن نیست. مراد با اسب و خنجری که سینا به او امانت می دهد به راه می افتد، اما جادوگر هر بار به شکلی در می آید و راه او را سد می کند. بچه های دیگر به کمک مراد می آیند و او با آزاد کردن یک کبوتر سفید زندانی به عمر جادوگر پایان می دهد. پس از این ماجرا مراد از خواب بر می خیزد و از بی بی سراغ پدرش را می گیرد.