![](/public/img/placeholder.png)
7.7/10امتیاز سلام سینما
1356سال ساخت
cinemaایرانی
شب زخمی
مرتضی جیب بری است که با جوانی شهرستانی به نام بهروز آشنا می شود، که برای تحصیل به پایتخت آمده است. مرتضی او را به خانه ای می برد که خود در آنجا با عزیز زندگی می کند، و با کف زنی و سرقت خرج کتاب و دفتر و تحصیل او را فراهم می کند. بهروز در یک آژانس تلفنی مشغول کار می شود و با یکی از همکلاسی هایش به نام مینو رفت و آمد پیدا می کند و به او علاقمند می شود. پدر مینو با بهروز تماس می گیرد و به او می گوید که مینو سرطان دارد، و بهروز او را تشویق می کند که برای معالجه به فرنگ برود. مرتضی نیز با دختری به نام زری دوست می شود. مرتضی که از وضع خود مستأصل است از نمایشگاه مبل فروشی، که عزیز در آن جا کار می کند، سرقت می کند و قبل از این که به ضرب گلوله ی پلیس کشته شود پول های مسروقه را به بهروز می سپارد تا به عزیز تحویل بدهد. بهروز از عزیز خداحافظی می کند و به فرودگاه، به ملاقات مینو، می رود که همراه پدرش برای معالجه عازم سفر است.