آواز باران

دختر نعمت در آستانه ازدواج با مهندسی به نام فرهاد است. یکی از افراد متمول روستا که به دنبال حفر چاه های غیرقانونی است با مهندس اختلاف دارد ؛ زیرا مهندس مانع کار او است . این فرد متمول که از نعمت سفته دارد، او را تحت فشار قرار می دهد و نعمت برای رهایی از قید سفته ها تصمیم به فروش زمین هایش دارد . در این اثنا جعفر، پسر نعمت در یک درگیری کارگری را به قتل می رساند و نعمت مجبور می شود پول زمین را به جای آزادسازی سفته ها برای خون بهای مقتول هزینه کند . اما با فداکاری برادر همسرش از این مشکل رهایی می یابد.