![](/public/img/placeholder.png)
8.5/10امتیاز سلام سینما
1377سال ساخت
cinemaایرانی
پسر مریم
رحمان مؤذن نوجوان روستا با دیدن تابلوی تازه حضرت مریم که برای کلیسای روستا آورده شده، به یاد مادر خود می افتد. کشیش پیر برای آماده شدن کلیسا برای مراسم مذهبی، تصمیم می گیرد راه قنات قدیمی نزدیک کلیسا را باز کند. رحمان به او کمک کرده، اما پدرش او را سرزنش می کند. وقتی پدر رحمان برای تهیه وسایل لازم جهت مراسم ماه محرم از روستا بیرون می رود، رحمان هنگام اذان گفتن متوجه کشیش می شود که قصد نصب صلیب روی بام کلیسا را دارد ولی از نردبان می افتد و آسیب می بیند. رحمان کشیش را به بستر می برد و کشیش شماره ی تلفن برادرش ژرژ را به او می دهد. رحمان، برادر کشیش را تلفنی نمی یابد و به ارومیه می رود تا او را پیدا کند و در این مدت داوود دوست نابینایش را مأمور مراقبت از کشیش می کند. رحمان و ژرژ به روستا می آیند و ژرژ برادرش را به بیمارستان می برد و در غیاب کشیش، رحمان و داوود از کلیسا مراقبت می کنند. آن ها همه چیز را برای مراسم مذهبی کلیسا آماده می کنند، اما ژرژ خبر مرگ کشیش را می آورد. او کارت پستالی از حضرت مریم برای رحمان می آورد که کشیش آنرا قبل از مرگ، برای رحمان تهیه کرده بود.