![](/api/filedb/e9f0943c.jpeg?w=280&q=75)
4/10امتیاز سلام سینما
1371سال ساخت
cinemaایرانی
خسوف
خسرو چند قاچاقچی اشیای عتیقه را با وانت به گورستان می برد تا آن ها جسد مومیایی شده ی زنی را از گور درآورند. خسرو در مسافرخانه ای به سارا برمی خورد که به جسد شباهت دارد. سارا از خسرو می خواهد که او را در یافتن شوهرش کمک کند. شوهر سارا قرار است شب هنگام به مسافرخانه بیاید، اما صاحب مسافرخانه مانع از ماندن زن در آنجا است. خسرو با سارا به کاروانسرای قاچاقچی ها می رود، اما کسی را درآنجا نمی یابد. درمسافرخانه نادر، برادر سارا، و پسر عمویش فریبرز، که به سارا علاقمنداست و عمویش فتاح به انتظار سارا نشسته اند. فریبرز و نادر با خسرو گلاویز می شوند. اما با دخالت مردم سارا به همراه خسرو می گریزد و به خانه ی پیرزنی پناه می برند. فریبرز و نادر به کمک پلیس به خانه ی پیرزن وارد می شوند و سارا را با خود می برند. اما سارا از دست آن ها می گریزد و از خسرو می خواهد تا او را به گورستانی در خارج شهر برساند. نادر و فریبرز و فتاح آن دو را تعقیب می کنند و با یافتن شناسنامه ی سارا درمی یابند که موضوع ازدواج او صحت دارد. اتومبیل آن ها با وانت خسرو تصادف می کند و وانت از جاده منحرف می شود. در گورستان نادر اعتراف می کند که شوهر سارا را به قتل رسانده و همان جا دفن کرده است. فریبرز خود را از معرکه کنار می کشد و با آتش سیگار او اتومبیل فتاح در آتش می سوزد. سارا و خسرو از محل حادثه دور می شوند.