![](/api/filedb/e6cdec5c.jpeg?w=280&q=75)
5.7/10امتیاز سلام سینما
1379سال ساخت
cinemaایرانی
شور عشق
سحر که از مخالفت های پدرش با نامزدش کیان همتی به ستوه آمده، تصمیم می گیرد با کیان فرار کند و به خانه خواهر نامزدش در بندر انزلی بروند. وقتی در اتوبوس کنار هم می نشینند مورد اعتراض یکی از مسافران قرار می گیرد ولی با وساطت شاگر راننده، کیان حاضر می شود در صندلی دیگری بنشیند. زن و شوهر پیری که جزو مسافران هستند از نامزدهای جوان دفاع می کنند و پیرمرد که فیضی نام دارد به آنها می گوید که او و همسر پیرش از خانه سالمندان در تهران فرار کرده اند. زمانی که یکی از مأموران بین راه برای بازرسی به داخل اتوبوس می آید، فیضی و همسرش برای آن که مأمور انتظامی به نامزدهای فراری مشکوک نشوند، در کنار سحر و کیان می نشینند. وقتی اتوبوس دوباره به راه می افتد، مسافر معترض بار دیگر سوء ظن خود را نسبت به سحر و کیان نشان می دهد. در نهایت، سحر حقیقت ماجرا و مخالفت پدرش با ازدواج او و نامزدش را برای همه مسافران بازگو می کند. همسر فیضی حالش بد می شود و اتوبوس به ناچار در مقابل یک درمانگاه متوقف و پیرزن در آنجا بستری می شود. شاگرد راننده به کیان و سحر سفارش می کند که برای جلوگیری از ایجاد دردسر با وسیله نقلیه دیگری خود را به بندر انزلی برسانند. آنها می پذیرند و پس از مدتی پیاده روی، سوار یک کامیون می شوند ولی مدتی بعد کامیون را هم ترک می کنند و یک بار دیگر سوار همان اتوبوس قبلی می شوند. مسافران که فکر می کردند آنها گم شده اند خوشحال می شوند و حتی مرد معترض هم به آنها خوش آمد می گوید. زمانی که به مقصد می رسند، در مقابل خانه خواهر کیان، سحر با دیدن اتومبیل پدرش درمی یابد که پدر و مادرش برای پیدا کردن او آمده اند. آنها ابتدا از رفتن به خانه امتناع می کنند ولی در پایان، پدر سحر درمی یابد که باید از مخالفت هایش دست بردارد.