خودشیفتگی، خودنمایی می کند

تاریخ : ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
سید محسن باقری
فیلمساز در کارگردانی هم خود نمایی می کند و با فرم کلوزآپ به ابتدایی ترین شکل میخواهد ساختار فیلمهای کیارستمی را زنده کند اما دریغ از اینکه یک نمای بسته زیبا و بی نقص تحویل ما دهد. اول اینکه جنس سینمای کیارستمی با فیلم «سوت پایان» به کلی تفاوت دارند. سینمای کیارستمی فرم باز است ولی «سوت پایان» باید قصه بگوید با فرمی که در راستای قصه باشد.
دوربین روی دست در کوچه و بازار با فیلمبرداری بسیار بد تورج منصوری که انگار دوربین روی گهواره سواز است و این سکانسهای به شدت چشم را آزار میدهند. دوربین روی دست همراه هد شات پشت سر خانوم کریمی در کوچه و بازار مشخصا ما را یاد فیلم «قوی سیاه black swan» می اندازد. در آنجا هم آرنوفسکی سعی می کرد که میزانسن را از این زاویه پشت سر ناتالی پورتمن به نمایش بگذارد که بسیار موفق بود اما در «سوت پایان» دوربین آنچنان لرزش دارد که ما قادر نیستیم حتی جغرافیا محل را تشخیص دهیم. انگار خیابان های تهران با آن چاله ها هم در این فیلم به چالش کشیده شده است !.
اصرار فیلمساز به ساختار مستند گونه فقط یک کیارستمی بازی مجض است. چه نیازی به این فرم برای این قصه داریم. «سوت پایان» در دو شیوه روایت معلق مانده : 1- سینمای قصه گو 2- مستند (در هر دو هم بچه گانه و ناموفق)
موضوع داستان قصاص است و بخشیدن آن، ولی فیلم نه داستان قصاص را به خوبی مطرح می کند نه بخشیدن را، نه حس یک مادر زجر کشیده که نمی خواهد ببخشد، نه حس جوانی که قرار است قصاص شود و نه در مورد مسائل حقوقی قصاص صحبتی به عمل می آید. هیچ کدام از اینها دراماتیزه نشده اند و تکلیف ما را مشخص نمی کنند که آیا ما با مقوله قصاص طرفیم ؟ پس چرا با یک روشنفکربازی ابلهانه طرف می شویم و به سراغ اصل داستان و سوژه ها نمی رویم. این همه فیلمساز جلوی ما رژه رفت و پز و ادعای انسان مداری و کیارستمی بازی برای ما بس نیست؟
«سوت پایان» سرشار است از سکانس های خیابانی که هیچ دلیلی نمی توان برای آن تصور شد. سحر(نیکی کریمی) و مزذک(اشکان خطیبی) در شهر، خیابان و کوچه راه میروند و پرس و جو میکنند و آنقدر این پلانها کشدار و طولانیست که حوصله را از مخاطب میگیرد. یا داستان آن عروس که در فیلم دست به خود کشی می زند واقعا پرت و پلای محض است و هیج ارتباطی به موضوغ ندارد. ازتباط فامیلی را عرض نمیکنم.
«سوت پایان» انباشته شده است از نماهای پیاده روی بازیگران و کشدار بودنشان همراه با فیلمبرداری بد و لرزش زیاد که کل فیلم را به نابودی کشیده --- این نماهای زائد همگی بیهوده اند و این سکانسها هیچ کمکی به شناخت بهتر مقوله ای مانند قصاص و بخشش نمی کند.