جستجو در سایت

1394/03/04 00:00

رخ در رخ دیوانگان

رخ در رخ دیوانگان
آنچه در ورای مسائل سیاسی و اجتماعی نهفته شده در دل رخ دیوانه خودنمایی می کند؛ روایت بی عیب و نقص آن است. روایتی که از لحظه شروع فیلم با آن تیتراژ خوب و حساب شده تا لحظه سقوط پیروز مخاطب را لحظه به لحظه همراه خود می کند و فرصت احتمالی خوردن چیپس و پفک را از تماشاچی می گیرد. فیلم اگر چه در مورد مشکلات ومصائب چند جوان بی پدر و مادر است(البته می دانید که به قول پیروز این فحش نیست و آنها عضو گروه بی پدر و مادرها در فضای مجازی هستند.)اما از رفتن به سمت سانتی مانتالیسم آبکی و پر از اشک و آه, آگاهانه حذر می کند.چرا که مثلا از کنار مادر پیروز و مشکل مسکن او بعد از سی سال کار در آموزش و پرورش و یا مادر قراردادی غزل به راحتی و بدون شیر فهم کردن مخاطب عبور می کند. فیلم حتی موضوع اعتیاد شدید ماندانا را هم با سرخوشی و فضایی پر از بگو بخند برگزار می کند؛ تا مخاطب به جای درگیر شدن در احساسات مقطعی و دل سوزاندن برای یک کاراکتر و دادن حق احتمالی به او, به همه کاراکترها نگاهی مساوی داشته باشد و فقط در انتظار پایان این بازی جذاب و نفس گیر باشد. برای مثال در همان سکانس های ابتدایی فیلم ,وقتی کاوه(صابرابر)ماشین را دیوانه وار به در ودیوار می کوبد و بعد در انتها با خانه ای خالی روبه رو می شود ,که دار و ندارش را برادرش برده ؛جز سرخوشی و لذت بردن از این بازی های تو در تو چیز دیگری به مخاطب منتقل نمی شود.چرا که قرار نیست ما در این اثر با رگ های باد کرده قهرمانها رو به رو شویم ؛جهان رخ دیوانه, نه راه به قهرمان کلاسیک می دهد و نه ضد قهرمان. این بازی شطرنج است و دل سوزاندن برای مهره ها را در آن راه نیست. زبان آثار محمدرضا گوهری خصوصا در فیلم هایی چون خیلی دور خیلی نزدیک و ملکه یک زبان استعاری پر رمز و رازاست ,که با چیره دستی در تار و پود اثر تنیده شده است؛بدون اینکه در راه هموار روایت ,مکث و خللی ایجاد کند.گوهری در همه آثارش طوری مرز باریک استعاره و واقعیت را طی می کند؛ که رمزگشایی کردن از فیلم در مرحله دوم و بعد از لذت بردن از روایت بی عیب و نقص آن قرار می گیرد.یعنی اگر کسی قصد واکاوی و دقت در مورد نشانه های فیلم را نداشته باشد ؛می تواند به راحتی با اثر ارتباط برقرار کند و بدون لکنت از آن لذت ببرد.این مهم در رخ دیوانه به دقت و وسواس خاصی رعایت شده و همه ی نشانه ها از پدر چاقو ساز پیروز گرفته تا روایت یک راوی مرده و افتادن و بیرون آوردن گوشی موبایل از خلا؛ابتدا در پیشبرد روایت پرخون قصه نقش بازی می کند و بعد از آن ,راه به تفسیرهای فرا متنی می دهد. برای مثال وقتی ماندانا گوشی چند میلیونی خود را به مسعود می دهد و گوشی از خلا آمده او را در دست می گیرد, هم فضای سکانس پر از شوخی ها و سرزندگی های جوانانه می شود و هم فیلمنامه نویس نشانه گذاری ها ی فرامتنی خود را به زیبایی به رخ می کشد.و این نشانه گذاری ها در صحنه ورود پیروز به خانه ماندانا و صحبت کردن ماندانا از طریق گوشی موبایل با سگ نگهبان و در ادامه با مادر درمانده, تکمیل می شود .گوهری در این فیلمنامه مانند یک شطرنج باز قدر مهره هایش را طوری می چیند, که فارغ از نتیجه نهایی نفس حرکت مهره ها برای مخاطب جذابیت داشته باشد. در سکانس نهایی با ورود شکوفه نفس در سینه مخاطب حبس می شود و ورود دوباره او به قصه اصلا باسمه ای و تصنعی جلوه نمی کند.چرا که از ابتدا نقشه این راه دقیقا کشیده و اجرا شده است.البته زیرکی داودی برای انتخاب یک بازیگر شناخته نشده هم به این مهم کمک اساسی کرده ,چرا که اگر بازیگر معروفی قرار بود در اوایل فیلم از صحنه خارج شود, شک مخاطب را در بازگشت دوباره بر می انگیخت. و در پایان هنگام پرت شدن پیروز از برج و انتهای فیلم ؛وقتی با مرگ راوی این قصه که اتفاقا خودش تنها کشته شده ی این بازی دروغین بوده ,مواجه می شویم؛ به جای رو دست خوردن از نویسنده اثر, تازه می توانیم ادامه این روایت را در ذهن خود مرور کرده و بسته به جهان بینی خود احتمالا تفسیرهای سیاسی و اجتماعی و فلسفی از آن برداشت نماییم؟اینکه چرا راوی و تنها فرد این گروه که به قواعد بازی احترام می گذارد و برای همین در انتها به سراغ مسعود می رود باید کشته شود؟و چراهای دیگری که می تواند در ذهن مخاطب به حیات خود ادامه دهد.....