جستجو در سایت

1397/08/27 00:00

نسخه کشنده نظام دوست

نسخه کشنده نظام دوست

  

  1. نسخه کشنده نظام دوست
  2. نگاهی کوتاه به فیلم گرگ‌بازی

ورود به ژانری متفاوت و جذاب با ایده ای خاص که مخاطب را تا به انتها مقابل پرده نقره ای نگاه می دارد. همین موضوع کافی است که در این اوضاع نکبت بار سینما بخواهیم برای آقای نظام دوست کلاه برداریم. (کافی است تنها به اسامی فیلم های اکران شده این چند روز نگاهی بیاندازید)

اساساً تعریف و بیان داستان فیلم در نقد را متوجه نمی شوم. لذا از آن گذشته و به استخوان بندی فیلم می رسم. رگ حیات هر فیلم، فیلم نامه و رگ حیات فیلم نامه، ایده نو است. در مرحله اول موفقیت را شاهدیم ولی باید بدانیم که فیلم نامه، همه اش ایده نیست. براستی چرا در سینمای ما فیلم نامه ها ابتر می مانند. چرا در نطفه خفه می‌شوند و حیاتی به خود نمی بینند؟!!! در مورد این معظل ساعت ها می شود و باید تأمل و گفتگو کرد.

فیلم با ایده بازی معروف مافیا ساختار میابد. در فیلم شاهد اجرای این بازی هستیم که البته به عنوان یکی از کسانی که موی خود را در این بازی سپید کرده ام، می گویم آن هم به خوبی به تصویر کشیده نشده است. ولی باز آنقدر ایده جذاب است که با نمایش خام آن، همچنان موفق است. 

کش و قوس هایی را شاهد هستیم. بسیاری از فلش بک ها به جای آنکه کنش های بازیگران را در شب واقعه منطقی جلوه دهند، عبث بوده و به شدت شما را وا می دارد که بگویید: «خب! این سکانس ها همه اش اضافی است!»

تک حادثه های فیلم همچون رونمایی ناگهانی از مرتضی بسیار خوب و بجا بوده و می تواند تماشاگری را که شاید قصد خروج از سینما را داشته، در جای خود میخکوب کند. ولی متاسفانه همان هم در مقام ایده خام باقی می ماند و ابتر می شود. 

رنگ و موسیقی فیلم کاملاً در خدمت کارگردان است و دقیقاً نقش خود را در فیلمی معمایی به خوبی بازی می‌کنند. دیگر کار جالب نظام دوست استفاده از سه صداپیشه مطرح کشورمان است که در کنار بازی فوق‌العاده بازیگران فیلم، آنها نیز در جای خود به خوبی از عهده نقش برآمده‌ اند و مگر می شود به بازیهای خوب فیلم اشاره کرد و از علی مصفا چیزی نگفت؟ بسیار دقیق، سوار بر دیالوگ و مسلط بر صحنه. 

علی مصفا در ابتدای فیلم برای نگار جواهریان داستان عجیبی را تعریف می کند و می‌گوید: روزی دکتری برای رقیق کردن خون بیمارش داروی وارفارین را تجویز میکند. نکته این دارو این است که حتماً باید در مدت کوتاهی استفاده شود و عوارض بسیار خطرناکی، حتی خطرناک تر از خود بیماری دارد. ولی دکتر داستان ما به علت مسافرت یادش می رود و آن بیمار نگون بخت آنقدر آن دارو را استفاده می کند تا تک تک مویرگ های سرش می ترکد و در نهایت می میرید. آقای نظام دوست عزیز! براستی نسخه خوبی تجویز کردید. حقیقتاً در سینمای امروز دچار غلظت و لختگی خون شده ایم. ولی گویا حال و احوال تماشاگرانتان را یادتان رفت. نسخه تان در هوا ماند. آنقدر یله و رها شد تا در نهایت تمام استخوان بندی اش ترکید و به موجود مرده ای بدل گشت. حیف از ایده و البته جسارت خوب کارگردان! بله فیلم خوب، فیلمی است که در انتها تماشگر را به تفکر و سوال و حتی حیرت وا دارد. ولی نه با این ترفند نخ نما و تکراری که فیلم را ناقص تعریف کنیم.