جستجو در سایت

1397/04/19 19:51

سرقت ادبی مجله فرم و نقد

سرقت ادبی مجله فرم و نقد
آقای سردبیر! با ما حرف بزن! دبیر بخش ادبیات در سرمقاله شماره اول "فرم و نقد" مرتکب خطایی عجیب شده؛ این سرمقاله مصداق بارز سرقت ادبی، سزاوار نکوهش و مایه ی تأسف است. این هشدار، روزها بعد از...

نقدی بر فرم و نقدِ مسعود فراستی
آقای سردبیر! با ما حرف بزن!
دبیر بخش ادبیات در سرمقاله شماره اول "فرم و نقد" مرتکب خطایی عجیب شده؛ این سرمقاله مصداق بارز سرقت ادبی، سزاوار نکوهش و مایه ی تأسف است. 
این هشدار، روزها بعد از مشاهده و بررسی سرمقاله ی مزبور، پس از ارسال چندین پیام از تمام راه های ممکن و بعد از انتظاری آزاردهنده و بی نتیجه برای شنیدن پاسخ از مسعود فراستی منتشر می شود.
بخش قابل توجهی از سرمقاله ی شکیبا سام، دبیر بخش ادبیات، نقل قول مستقیم است بدون کوچک ترین اشاره به این که این ها "قول" یک ادیب است نه خانم سام. این را وقتی می فهمیم که اصل متن ماریو بارگاس یوسا به ترجمه ی عبدالله کوثری در کتاب "چرا ادبیات؟" را خوانده باشیم (نگاه کنید به صفحات ۹ تا ۱۱). 
طنز تلخ ماجرا اینجاست که خانم سام از "تعهد به فرم" دم می زند، اما خودش با زیر پا گذاشتن یکی از اصول بدیهی نویسندگی، فرمی فریب آلود پیش رویمان می گذارد. واقعا چنین فرم مُعوَجی در راستای محتوای ظاهری مقاله است یا ضد آن؟
می دانیم که نقل قول اگر غیرمستقیم باشد، اشاره به اسم نویسنده کافی ست؛ اگر مستقیم و کمتر از ۴۰ واژه باشد، داخل متن می آید و ذکر صفحه هم الزامی می شود؛ اما اگر بیشتر از ۴۰ واژه باشد، باید از  متن اصلی جدا باشد تا مرز تألیف و ارجاع دقیقا مشخص شود. در این سرمقاله ما با نقل قول هایی مستقیم طرفیم با حجمی بیش از ۲۴۰ واژه! و دریغ از حتی یک بار ذکر نام یوسا یا کوثری، شماره ی صفحه پیشکش! 
حتی اگر بخواهیم همدلانه خوش خیال باشیم و فرض کنیم که در فاصله نگارش متن تا انتشار مجله اشتباهی بر خلاف میل دبیر ادبیات و سردبیر مجله رخ داده و همه نشانه های ارجاع از متن حذف شده اند، باز هم باید پرسید: سکوت مجله در شماره های بعدی و بدتر از آن، بی تفاوتی در قبال پرسش های مخاطبین چه معنایی دارد؟ بارها از رئیس شنیده ایم که "فرم می دهد محتوا"؛ قبول؛ حالا آن فرمِ عجیبِ متنِ خانم دبیر و این رفتارِ غریبِ آقای سردبیر به ما چه می گوید درباره ی محتوای ذهن شان و تصوری که از فهم و شأن مخاطب دارند؟ قضاوت با شما.
بگذارید دقیق تر ارجاع دهیم به ادعاهای خودشان تا فاصله ی حرف و عمل به خوبی دیده شود. در همین سرمقاله، چند سطر بعد از آن نقل قول های فاقد ارجاع، آمده است: "تعهد به فرم، پیش شرط هرگونه آفرینش معناست." و در جایی دیگر تأکید شده: "ادبیات تعلیم نمی دهد، نشان می دهد و آشکار می کند. و آگاهی مان را در برابر کژی ها و کاستی ها گسترده می سازد." حالا این نقدِ ماست به فرمِ نادرست اولین سرمقاله ی بخش ادبیات و همین طور خودداری از اعتراف به این خطای آشکار در شماره های بعد که معنایی جز عدم تعهد به اصول نقد و بی احترامی به مخاطب ندارد. 
قصد تعلیم نداریم چرا که استاد خودش معلم ماست. اما بر مبنای آنچه از نقدهای او و رفتار اصولی و حرفه ای اش در طول این دو دهه آموخته ایم، فقط می خواهیم کژی را آشکار کنیم تا آگاهی از کاستی ها گسترش پیدا کند. قصدمان ترمیم است نه تخریب. آقای سردبیر همیشه تأکید می کند که "رابطه ی روشنفکر با مردم نباید قطع شود" و این که "نقد، تیغ جراحی ست؛ می بُرد تا نجات دهد".  انتظار داریم که فراستی، به عنوان منادی فرهنگ نقد، نقدپذیر باشد و همان طور که همیشه شعار دیالوگ سر داده، با اصلاح فرمِ مجله، وارد دیالوگ با مخاطبین جدی اش بشود و راهی برای نجات باز کند. "فرم و نقد" را نقد می کنیم چون دوستش داریم و مطمئنیم که آقای سردبیر این را بهتر از همه درک می کند.
لازم است راهمان را جدا کنیم از دو دسته: 
در یک سو طرفداران بی منطق و متعصب مسعود فراستی که با دیدن این متن ناراحت می شوند و در سوی دیگر، دشمنان زخم خورده و کم سوادش که فرصت طلبانه مترصد ضربه زدن به حیثیت آقای سردبیر هستند و ممکن است این متن دلسوزانه را چیزی در حد تلاش های مذبوحانه ی خودشان بدانند و ساده لوحانه شاد شوند. ما با دوستان ساکت و توجیه گر بیشتر مشکل داریم تا دشمنان حقیر و کم مایه. 
هم ارادتی که به اصول مورد تأکید مسعود فراستی داریم و هم نقد تندی که به مجله اش روا داشته ایم از یک موضع واحد نشأت می گیرد: جدی گرفتن نقد و احترام به مردی که برای گسترش فرهنگ نقد در سینما و بسی فراتر از آن، زحمت های زیادی کشیده است. خیلی مواقع در فضای واقعی و مجازی، در برابر دشمنان نامرد فراستی، دینمان که دفاعی مردانه بود از اصول نقد را ادا کرده ایم؛ حالا در این مورد، تکلیف مان نقدِ رفتار فراستی ست باز هم برای دفاع از همان اصول. حتی اگر استاد بخواهد از اصول نقد کوتاه بیاید، ما شاگردانش چنین نخواهیم کرد. "ما مکلفیم به ادای تکلیف"؛ نتیجه هر چه که می خواهد باشد.
محمدعلی شمس، ۱۷ تیر ۹۷، #نقدزی

با تشکر از اطلاع رسانی روزبه سعادتی، و پیگیری و راهنمایی سید محسن باقری  
t.me/neoshams
t.me/Mohsenbaghery

t.me/naghdzee